افزونه جلالی را نصب کنید.
- کود فسفر: همه چیز درباره مهمترین عنصر رشد ریشه و گلدهی گیاهان
- هلشی: ادبیات ایلام پرچمدار هویت و فرهنگی منطقه است
- کسب مقام سوم تیم گلبال بانوان در رقابتهای کشوری
- شیوع آنفلوانزا، کلاسهای درس را به تعطیلی کشاند؛کودکان در صدر مبتلایان
- خانه جوان قزوین افتتاح شد
- گذشتِ ۲۲ میلیاردی شاکی پرونده ۲۵ میلیاردی را در اصفهان به صلح رساند
- بودجه «افزایش جمعیت» به وزارت بهداشت نرسید!
- چرا مغز میگوید «حوصله ندارم»
- بدون عزت نفس، اعتماد به نفس کافی نیست
- مهارتهای روانشناختی و کیفیت روابط همسران
- رشد فردی مسیری برای بهتر شدن و ساختن زندگی معنادار
- دور کاری و تاثیر آن بر سلامت روان زنان
- اعمال جریمه طرح زوجوفرد از در منازل؛ ترافیک سنگین در معابر تهران
- شناسایی خریدهای غیرمتعارف در برخی داروخانه ها
- قتل دلخراش دختر ۱۹ ساله در استان لرستان/ قاتل زودتر از مقتول جان سپرد
- آدمربایی ناکام در تهران / مرد برجساز از مرگ گریخت
- پیشبینی هوای تهران امروز دوشنبه ۱۷ آذر ۱۴۰۴ / امشب دمای تهران به زیر صفر میرسد
- استعفای یک امام جمعه پس از استفاده از کلمه حرامزاده
بدون عزت نفس، اعتماد به نفس کافی نیست
نرگس زمانی مترجم کتاب رویش دوباره تاب آوری زنان در ادامه آورده است عزت نفس ریشه است، اعتماد به نفس تنه و شاخه است و تابآوری پایداری و ادامه حیات این درخت است. بدون عزت نفس، هیچ موفقیتی نمیتواند احساس ارزشمندی بدهد.
نرگس زمانی مترجم کتاب رویش دوباره تاب آوری زنان در ادامه آورده است عزت نفس ریشه است، اعتماد به نفس تنه و شاخه است و تابآوری پایداری و ادامه حیات این درخت است. بدون عزت نفس، هیچ موفقیتی نمیتواند احساس ارزشمندی بدهد. بدون اعتماد به نفس، هیچ ارزشی نمیتواند عملی شود. و بدون تابآوری، هیچکدام نمیتوانند در برابر بحرانها دوام بیاورند.
برای شناخت تفاوت اعتماد به نفس و عزت نفس، باید نخست به تعریف دقیق آنها برسیم. عزت نفس یک احساس درونی و پایدار درباره ارزشمندی شخص است. عزت نفس یعنی شما در اعماق وجود خود باور دارید که شایسته احترام، عشق، آرامش و یک زندگی باکیفیت هستید. این باور از «بودن» شما ناشی میشود، نه از «کاری که انجام میدهید». فردی که عزت نفس دارد، فارغ از موفقیتها یا ناکامیها، خود را دوست دارد و ارزشمند میداند. او میپذیرد که اشتباه میکند، نقص دارد و کامل نیست؛ اما هیچیک از اینها باعث نمیشود که ارزش انسانی خود را زیر سؤال ببرد. او با خود جنگ ندارد و صدای درونیاش سرزنشگر و خشن نیست. عزت نفس در عمق روان قرار دارد؛ مثل ریشههای یک درخت که دیده نمیشوند اما تمام حیات درخت وابسته به آنهاست. اگر این ریشه بیمار باشد، هرچقدر هم شاخوبرگها سبز به نظر برسند، درخت توان تاب آوردن ندارد.
در مقابل، اعتماد به نفس احساسی است که مستقیماً به توانایی شما در «انجام دادن یک کار» مربوط میشود. وقتی از خود میپرسید «میتوانم از پس این کار بربیایم؟» در واقع درباره اعتماد به نفس صحبت میکنید. اعتماد به نفس برخلاف عزت نفس، موقعیتی است. شما ممکن است در تدریس عالی باشید اما هنگام رانندگی مضطرب شوید. ممکن است در مذاکرات تجاری اعتماد به نفس بالایی داشته باشید ولی هنگام صحبت در جمع دچار تپش قلب شوید. این ویژگی مبتنی بر تجربه، مهارت و شایستگی است و پس از هر موفقیت تقویت میشود. افراد معمولاً اعتماد به نفس شما را میبینند، اما عزت نفس را نمیتوانند مشاهده کنند.
تفاوت منشأ این دو مفهوم، یکی از مهمترین تمایزهاست. عزت نفس عمدتاً در کودکی شکل میگیرد. نوع رابطه والدین با کودک، میزان پذیرش بدون قید و شرط، احساس امنیت عاطفی و واکنش والدین به اشتباهات کودک، پایههای عزت نفس را میسازند. اما اعتماد به نفس بیشتر حاصل تجربههای امروز ماست. هر بار کاری را درست انجام میدهیم، یک لایه به اعتماد به نفس ما اضافه میشود. به همین دلیل است که ترمیم اعتماد به نفس سریعتر و آسانتر است، اما ترمیم عزت نفس نیاز به زمان، آگاهی و کار درونی دارد.
یکی از مهمترین تفاوتها میان این دو، نحوه واکنش آنها به شکست است. فردی که اعتماد به نفس دارد اما عزت نفس او آسیبدیده است، شکست را تهدیدی برای هویت خود میبیند. مثلاً اگر در یک پروژه کاری شکست بخورد، احساس میکند «بیارزش» شده است. اما فردی که عزت نفس سالمی دارد، شکست را فقط یک اتفاق میبیند، نه یک تعریف از هویت. او میداند که یک تلاش نتیجه نداده، نه اینکه انسان نالایقی است. همین تفاوت باعث میشود عزت نفس نقش سپر روانی را بازی کند و از فروپاشی فرد جلوگیری کند.
یکی از شایعترین حالتها در جامعه امروز، اعتماد به نفس بالا همراه با عزت نفس پایین است. بسیاری از افراد در کار، درس، مهارت یا مدیریت عالی هستند، اما در خلوت دچار احساس پوچی میشوند. آنها با وجود موفقیتهای بزرگ، درونی متزلزل دارند. این حالت همانندسازی با سندروم خودشیفته یا ایمپاستر نیست، بلکه حالتی است که فرد مدام تلاش میکند تا با موفقیت، جای خالی عزت نفس را پر کند. او ممکن است مدیر توانمندی باشد اما درونی ترس از بیارزشی دارد. موفقیت برای او تبدیل به مسکن میشود، نه منبع رشد. این افراد معمولاً از شکست وحشت دارند، زیرا شکست مستقیماً هویت آنها را هدف میگیرد.
حالت دیگر، عزت نفس بالا اما اعتماد به نفس پایین است. این افراد ارزشمندند، خودشان را دوست دارند و درونی آراماند، اما مهارت کافی ندارند یا تجربه کافی کسب نکردهاند. با این حال از تلاش خجالت نمیکشند و از قضاوت شدن نمیترسند. آنها میگویند «بلد نیستم، اما یاد میگیرم» و این جمله ساده، پایه رشد آنهاست. این افراد به دلیل احساس ارزشمندی درونی، احتمال بیشتری دارد که مسیرهای جدید را امتحان کنند.
برای شناخت این تفاوتها در زندگی روزمره، کافی است به رفتارها توجه کنیم. فردی با عزت نفس پایین معمولاً در نه گفتن مشکل دارد، بیش از حد عذرخواهی میکند، خود را با دیگران مقایسه میکند و از انتقاد وحشت دارد. اما فردی که مشکلش فقط اعتماد به نفس است، فقط در موقعیتهای خاص دچار اضطراب میشود. او به عنوان مثال در رانندگی یا سخنرانی مشکل دارد، اما در روابط اجتماعی یا در نه گفتن مشکلی ندارد. این تمایز به ما کمک میکند بدانیم ریشه مسئله کجاست.
در روابط عاطفی نیز این تفاوتها کاملاً مشهودند. عزت نفس پایین معمولاً روابط را مسموم میکند. فردی که خود را دوست ندارد، نمیتواند باور کند دیگری او را صادقانه دوست دارد. او وابسته میشود، بیش از حد مراقب است، بیش از حد میترسد و مدام دنبال نشانههای تهدید میگردد. این افراد ممکن است در یک رابطه ناسالم بمانند، چون باور ندارند لایق رابطه بهتر هستند. اما فردی که فقط اعتماد به نفس پایینی دارد، ممکن است در ابراز احساسات یا مدیریت مالی مشکل داشته باشد، اما ارزش خود را زیر سؤال نمیبرد و در صورت یادگیری مهارتها میتواند رابطه را بهبود دهد.
برای تقویت اعتماد به نفس، راهکار اصلی اقدام است. باید کار انجام داد، تجربه کرد و مهارت را افزایش داد. هیچ مقدار حرفزدن با خود یا جملات انگیزشی نمیتواند جای تمرین واقعی را بگیرد. اما برای افزایش عزت نفس، نیاز به کار درونی است. باید گفتوگوی درونی منفی را تغییر داد، مهربانی با خود را تمرین کرد و ارزشهای اخلاقی خود را زندگی کرد. عزت نفس با صداقت، پذیرش خود و شفقت رشد میکند، نه با موفقیتهای ظاهری.
اکنون به نقطه حیاتی میرسیم: تابآوری. تابآوری حلقه اتصال این دو مفهوم است. تابآوری یعنی توانایی بازگشت به تعادل پس از فشارهای شدید. زندگی ما مملو از بحران است؛ از فقدانها گرفته تا شکستهای مالی، بیماری، ناامیدی و فشارهای اجتماعی. در چنین لحظاتی، هم اعتماد به نفس و هم عزت نفس وارد میدان میشوند. عزت نفس از فروپاشی ما جلوگیری میکند و اعتماد به نفس انرژی لازم برای عمل را فراهم میسازد. این دو در کنار هم ستونهای تابآوری را تشکیل میدهند.
تابآوری زمانی به اوج میرسد که عزت نفس و اعتماد به نفس همزمان فعال باشند. اگر کسی فقط اعتماد به نفس داشته باشد، هنگام شکست ممکن است ظاهراً مقاوم باشد اما درونی خالی شود. و اگر فقط عزت نفس داشته باشد بدون اعتماد به نفس، درونی آرام میماند اما به عمل نمیرسد و شرایطش تغییر نمیکند. تابآوری اصیل زمانی شکل میگیرد که فرد بپذیرد رنج سخت است اما خود را ارزشمند بداند و همزمان باور داشته باشد که توان تغییر شرایط را دارد.
این یک انعطافپذیری روانی کامل است. ترکیبی از پذیرش، امید و اقدام. همان درخت بیدی که زیر طوفان خم میشود اما نمیشکند و پس از آن دوباره سبز میشود.
این پیوند سهگانه، یعنی عزت نفس، اعتماد به نفس و تابآوری، نقشه راه رشد شخصی ما را ترسیم میکند. عزت نفس ریشه است، اعتماد به نفس تنه و شاخه است و تابآوری پایداری و ادامه حیات این درخت است. بدون عزت نفس، هیچ موفقیتی نمیتواند احساس ارزشمندی بدهد. بدون اعتماد به نفس، هیچ ارزشی نمیتواند عملی شود. و بدون تابآوری، هیچکدام نمیتوانند در برابر بحرانها دوام بیاورند.
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط روابط عمومی ایران مدلبز منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا و خلاف قوانین جمهوری اسلامی باشد منتشر نخواهد شد.
- لازم به یادآوری است که آی پی شخص نظر دهنده ثبت می شود و کلیه مسئولیت های حقوقی نظرات بر عهده شخص نظر بوده و قابل پیگیری قضایی می باشد که در صورت هر گونه شکایت مسئولیت بر عهده شخص نظر دهنده خواهد بود.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.