افزونه جلالی را نصب کنید.
- هشدار درباره تغییر خودسرانه در مصرف داروهای ضدافسردگی
- محکومیت حمله صهیونیستها به اوین توسط اندونزی
- مشارکت بالا در انتخابات نظام پزشکی نشانه مطالبهگری است
- فروش ۱۱ محصول ایرانخودرو / مهلت ثبتنام تا ۶ آبان
- توسعه واحدهای پرورش صنعتی مرغ تخمگذار در لرستان
- ۶۰ تا ۷۰ درصد مراجعان مشاوره، مشکل کنترل خشم دارند
- دفاع تمام قد بازیگران مشهور از پژمان جمشیدی ؛ از مهرداد صدیقیان تا نعیمه نظامدوست
- غضنفریپور: ۱۹ هزار معاینه سرپایی در پزشکی قانونی کردستان انجام شد
- پلمب دکههای میدان گاز سنندج به دلیل فقدان زیرساختهای بهداشتی
- رئیس مرکز مدیریت بیماریهای واگیر وزارت بهداشت بر اهمیت آمادگی در برابر تهدیدهای بهداشتی تاکید کرد
- رسانهها ستون اصلی سلامت عمومی هستند/تأکید دکتر حسین کرمانپور بر نقش رسانهها در مدیریت بحرانهای بهداشتی
- رسانه ها ستون اصلی سلامت عمومی هستند/ لزوم بازتعریف جایگاه رسانه به عنوان شریک استراتژیک نظام سلامت
- 20 بیماری نوپدید در 25 سال گذشته در جهان بروز و شیوع پیدا کرده است/ ضرورت آمادگی مستمر نظام سلامت برای مقابله با تهدیدها
- اولین اظهارنظر ساپینتو پس از پیروزی امروز
- درمان کمخونی بدون آسیب به روده با مکمل آهن جدید
- پشت خالی افزایش 200 میلیونی سایپا شاهین
- عالمان با تواضع کبر جامعه را بشکنند ونصایحشان باید در عمق جامعه بنشیند
- بسته خبری ۳۰ مهر ماه ۱۴۰۴ استان تهران
۶۰ تا ۷۰ درصد مراجعان مشاوره، مشکل کنترل خشم دارند
به گفته «شیوا دولت آبادی» روانشناس، هرچه آگاهتر باشیم، بر رفتار و هیجانات خود مسلطتر خواهیم بود. این آگاهی، قدرت ما برای مبارزه با خشونت و زندگی آگاهانه است، بدون آنکه تسلیم دستورالعملهای ساده و بیمعنا شویم.

در این زمینه، برخی متخصصان حوزههای جامعهشناسی و روانشناسی بر این باورند که خشونتهای درونخانوادگی، نتیجه سرریز خشونت عمومی به محیط خانوادهها است و از همین رو، ریشههای خشونت باید مورد واکاوی قرار گیرد.
«شیوا دولتآبادی» استاد بازنشسته دانشگاه علامه طباطبایی و رئیس پیشین انجمن روانشناسی ایران در همین ارتباط، گفتوگویی با پژوهشگر ایرنا داشته که مشروح آن را در ادامه میخوانید:
ناکامی و سایر علل خشونت و پرخاشگری
به گفته دولتآبادی، در واکاوی علت اینکه برخی افراد در شرایط استرسزا به رفتارهای خشونتآمیز روی میآورند، باید به مجموعهای از عوامل اشاره کرد که در سطوح مختلف بر رفتار فرد اثر میگذارند. پیش از هر چیز، باید به نظریههای بنیادین پرخاشگری پرداخت.
یکی از شناختهشدهترین نظریهها درباره علل خشونت و پرخاشگری، «تئوری ناکامی» است که به احساس تهدیدشدگی و وجود موانع در مسیر دستیابی به اهداف اشاره دارد. بر این اساس، افراد به دلیل ناکامی در رسیدن به اهداف خود دچار عدم تعادل زیستی میشوند و واکنشهای متفاوتی بروز میدهند که یکی از آنها در شرایط دشوار، خشونت است. در چنین شرایطی، فرد خود را در معرض تهدید احساس میکند و ناگزیر به روشهای مختلف از خود دفاع میکند.
بهطور معمول، واکنش انسانها در مواجهه با شرایط دشوار، شامل سه رفتار گریز، ستیز و انجماد مشاهده میشود. اینکه فرد در مواجهه با شرایط دشوار کدام رفتار را از خود بروز دهد، به شدت به دیدگاه فرد نسبت به خود، شرایط، پیشینه و جایگاه او در تجربه استرس وابسته است.
بهطور معمول، واکنش انسانها در مواجهه با شرایط دشوار، شامل سه رفتار گریز، ستیز و انجماد مشاهده میشود. اینکه فرد کدام رفتار را از خود بروز دهد، به شدت به دیدگاه فرد نسبت به خود، شرایط، پیشینه و جایگاه او در تجربه استرس وابسته است
اگرچه جامعه مدرن از طریق فشارهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی میتواند به اختلالات روانی و در نتیجه بروز خشونت دامن بزند، ولی نحوه واکنش به این فشارها تا حد زیادی به دیدگاه فرد نسبت به خود و شرایط پیشآمده وابسته است.
هر فرد با توجه به پیشینه زندگی، الگوهای فکری و جایگاه اجتماعی خود، بهگونهای متفاوت با استرس مواجه میشود. روانشناسان میتوانند با ارائه راهکارهای درمانی و مشاورهای، به افراد در معرض خطر کمک کنند تا دیدگاه خود را تغییر دهند و روشهای مؤثرتری برای مدیریت خشم بیاموزند.
وقتی خشونت جواب میدهد!
دیدگاه دیگر در زمینه بروز خشونت این است که الگوهای پرخاشگری از طریق یادگیری مشاهدهای چه از طریق الگوهای فردی در روابط با اشخاص مهم و چه از طریق خشونتهای ساختاری در جامعه درونی میشوند. بر این مبنا، خشونت به بخشی از رفتار فرد تبدیل میشود.
یادگیری خشونت را میتوان در ۲ الگوی اصلی خلاصه کرد؛ الگوبرداری از افراد و روابط اجتماعی و تشویق از طریق بهکارگیری رفتارهای پرخاشگرانه.
بیتردید، انتخاب خشونت بهعنوان واکنش اولیه نشاندهنده آن است که فرد در طول زندگی خود از طریق رفتارهای خشونتآمیز به اهداف یا شرایط مطلوب دست یافته است. این رفتارها اغلب در یادگیری مشاهدهای ریشه دارند، بهویژه زمانی که فرد در دوران کودکی شاهد الگوهای رفتاری خشونتآمیز و موفقیتآمیز بوده است. تشویق در این میان، از عوامل مؤثر یادگیری خشونت است؛ وقتی فرد در طول زندگی خود، تقویتها، تأییدها و دستاوردهایی را کسب میکند که نتیجه رفتارهای خشونتآمیز او بودهاند.
همچنان که اشاره شد، نخستین واکنش ما در برابر شرایطی که احساس تهدید میکنیم، یکی از سه حالت ستیز، گریز یا انجماد است. در این میان، ستیز یا واکنش خشونتآمیز بهعنوان بخشی از پاسخ زیستی و عصبشناختی به شرایط دشوار مطرح میشود.
ریشههای خشونت؛ از غریزه پرخاشگری تا استرسهای مزمن
برخی محققان مانند فروید و لورنس، معتقدند خشونت از غریزه پرخاشگری نشات میگیرد که برای بقا ضروری و اجتنابناپذیر است. از این منظر، پایههای زیستی خشونت یعنی فرآیندهای مغزی و ترشحات هورمونی نیز در کنار عوامل محیطی نقش بسیار مهمی در بروز پرخاشگری زودهنگام افراد ایفا میکنند.
بر این مبنا، ساختارهای قدیمی مغز موسوم به «عقل قدیم» که با سایر جانداران مشترک است، ما را برای حفاظت از خود آماده میکنند. یکی از شناختهشدهترین این ساختارها، «آمیگدال» (بادامک مغز و محل پردازش رفتارهای احساسی و هیجانی) است که در مواجهه با هیجانات منفی، هشداری درباره تهدیدشدگی ارائه میدهد.
در شرایط استرسهای مزمن، آستانه تحمل افراد برای تابآوری در برابر ناکامیها کاهش مییابد و توانایی مدیریت هیجانات از دست میرود. ناتوانی در مهار هیجانات و از دست دادن کنترل نیز در این وضع نقش دارد
در این راستا، باید به بخش پیشپیشانی مغز توجه کرد که کنترلکننده شخصیت و رفتار ما است و به ما امکان میدهد شناخت، عواطف و هیجانات خود را مدیریت کنیم. این بخش از مغز تحت استرسهای مزمن و شدید آسیبپذیر میشود و مدارهای مغزی را برای واکنشهای پرخاشگرانه آمادهتر میکند.
نقش هورمونها نیز فراتر از این است. هورمون کورتیزول که در شرایط استرسزا ترشح میشود، به آدرنالین تبدیل شده و حالتی تدافعی یا پرخاشگرانه برای مقابله با شرایطی ایجاد میکند که نمیتوان بهگونهای دیگر با آنها مواجه شد.
مطالعات نشان میدهند که حدود ۲۵ درصد از افراد با سابقه اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) رفتارهای پرخاشگرانه و خشونتآمیز بیشتری بروز میدهند.
وقتی میبینیم افراد در برابر هر عاملی که آنها را دچار ناکامی میکند، به خشونت روی میآورند، باید به عوامل روانشناختی هم توجه کرد. در شرایط استرسهای مزمن، آستانه تحمل افراد برای تابآوری در برابر ناکامیها کاهش مییابد و توانایی مدیریت هیجانات از دست میرود. ناتوانی در مهار هیجانات و از دست دادن کنترل نیز در این امر نقش دارد.
افرادی که آسیبهای روانی شدید متحمل شده و «تروماتیزه» شدهاند، به دلیل حالت دائمی «گوشبهزنگ» خودکار، رفتارهای کنترلنشده و انفجاری بروز میدهند. نوعی آشفتگی شناختی در این افراد مشاهده میشود که جهان، افراد و فضاها را برای آنها تهدیدآمیز جلوه میدهد. در نتیجه، آنها به حالت تدافعی روی میآورند که عمدتا از جنس خشونت است. آمارها نشان میدهند که بیش از ۵۰ درصد از کودکان و نوجوانان آسیبدیده، در بزرگسالی رفتارهای پرخاشگرانه بیشتری بروز میدهند. این آمار بر اهمیت مداخله بهموقع و پیشگیری از خشونت تأکید دارد.
افزایش سواد عاطفی و توانمندی در کنترل خشم
از دیدگاه کارشناسان، میان نرخ خشونت و میزان آموزش سواد عاطفی در هر جامعهای نسبتی مستقیم وجود دارد؛ به این معنا که هرچه رسانهها و نظام آموزشی به مسئولیت خود در افزایش سواد عاطفی جامعه متعهدتر باشند، توانایی مردم در شناخت و کنترل خشونت و البته بروز بدون آسیب احساس خشم افزایش مییابد.
سواد عاطفی را میتوان به چهار مرحله ساده و کاربردی تقسیم کرد که شامل شناخت، درک، بیان و مدیریت هیجانات خود و دیگران است. گام نخست، شناخت یا بازشناسی وضعیت هیجانی است. این شناخت شامل توجه به تغییرات چهره، لحن، حالات بدنی و تغییرات فیزیولوژیک ناشی از فشار و استرس میشود. این آگاهی به ما کمک میکند تا با خود و دیگران همدلی کنیم و نشانههای فراز و نشیب هیجانات را شناسایی کنیم.
گام دوم، درک و فهم دلایل این تغییرات هیجانی است. درک این دلایل، چه در خود و چه در دیگران، راه را برای کاهش پرخاشگری هموار میسازد. گام سوم، بیان روشن احساسات است. این توانایی به ما امکان میدهد از واژگان مناسب برای بیان آنچه در ساختار هیجانی ما میگذرد، استفاده کنیم. این امر به جای سرکوب هیجانات، روابط ما را با دیگران تسهیل میکند.
گام بعدی، مدیریت هیجانات است که به معنای بهکارگیری تجربهها، تأمل و تابآوری برای کنترل رفتارهایی است که ممکن است به رفتارهای خشونتآمیز منجر شوند. این مدیریت بر اساس ارزشها و هنجارهای اجتماعی یا شخصی انجام میشود و به ما کمک میکند تا در تعارضات با قدرت عمل کنیم.
آمارها نشان میدهند که بیش از ۵۰ درصد از کودکان و نوجوانان آسیبدیده، در بزرگسالی رفتارهای پرخاشگرانه بیشتری بروز میدهند. این آمار بر اهمیت مداخله بهموقع و پیشگیری از خشونت تأکید دارد
از توانمندیهای مهم سواد عاطفی میتوان به همدلی، آگاهی اجتماعی، درک حساسیتهای دیگران، شفقت و مهربانی اشاره کرد. استفاده از گفتوگو برای حل مسائل، نشاندهنده تسلط بر هیجانات است که به سلامت و شادکامی بیشتر در زندگی منجر میشود. هرچه افراد از سواد عاطفی بالاتری برخوردار باشند، کمتر به رفتارهای پرخاشگرانه روی میآورند و میتوانند به جای واکنشهای خشونتآمیز، با تأمل و گفتوگو به حل مسائل بپردازند.
عزت نفس کاذب، خشونت را افزایش میدهد
برخی بروز خشونت آسیبزننده را به مساله عزت نفس ارتباط میدهند. پژوهشهای متعددی درباره رابطه عزت نفس و خشونت انجام شده است که فراتر از این باور ساده است که عزت نفس پایین لزوماً به پرخاشگری منجر میشود. بهتر است با ظرافت بیشتری به این رابطه نگریست.
مشخص است که فردی با احساس کمارزشی یا فردی که مورد انتقاد قرار میگیرد، ممکن است با خشونت پاسخ دهد تا اعتبار ازدسترفته خود را باز یابد. این واکنش گاهی در شرایطی رخ میدهد که فرد احساس طردشدگی یا کنار گذاشته شدن میکند، حتی اگر این احساسات صرفاً ساخته ذهن او باشند. در چنین شرایطی، واکنش طبیعی، دفاع از خود به شیوه ستیز و خشونت است.
از سوی دیگر، گاهی پرخاشگری از سوی افرادی مشاهده میشود که نه عزت نفس پایین، بلکه عزت نفسی متورم دارند؛ عزت نفسی که از واقعیت فاصله گرفته و بر اساس توانمندیهای واقعی فرد بنا نشده است. در اختلالات شخصیتی مانند خودشیفتگی شدید، آستانه تحمل برای احساس تهدیدشدگی و عدم تأیید بسیار پایین است که این امر به پرخاشگری منجر میشود.
این نوع آسیبدیدگی عزت نفس، نه به دلیل پایین بودن، بلکه به دلیل بالا بودن غیرواقعی، به خشونت میانجامد. علاوه بر این، عزت نفس در بسیاری از افراد ساختاری مستحکم نیست و در شرایط استرسهای ناگهانی یا فشارهای اجتماعی دچار تزلزل میشود که این تزلزل نیز میتواند به رفتارهای پرخاشگرانه منجر شود.
هنگامی که افراد احساس میکنند به آنها بیاحترامی شده، جدی گرفته نشدهاند یا به اندازه کافی تأیید نمیشوند، بهعنوان پاسخی تدافعی به خشونت روی میآورند.
در مقابل این واکنشها، میتوان از عزت نفس متعادل و واقعگرا سخن گفت؛ عزت نفسی که بر اساس شناخت دقیق از توانمندیها و ویژگیهای فردی شکل گرفته است. ایجاد چنین عزت نفسی نیازمند بستر مناسب تحولی از کودکی، مانند دلبستگی و پذیرش است. فردی که از این ویژگی برخوردار است، در شرایط استرسزا به جای خشونت، به دنبال راهحلهای جایگزین مانند همدلی و جستوجوی راهکارهای غیرخشونتآمیز میگردد.
راهکارهای عملی روانشناختی برای کنترل خشونت
در دنیای مجازی، واقعیت و خیال بهگونهای جدید در هم میآمیزند و مشکلات تازهای ایجاد میکنند. هنگامی که ایدهآلها و امتیازات بهصورت نابرابر و غیرانسانی توزیع میشوند، فرهنگ خشونت در جامعه تقویت میشود
روانشناسی و مشاوره میتوانند با ارائه تکنیکهای مقابلهای، به مدیریت عوارض خشونت بر سلامت جسم و روان کمک کنند. این تکنیکها شامل روشهای سادهای مانند ذهنآگاهی و تمرین قدر لحظه را دانستن است. تمرینهای تنفسی، مانند تکنیک ۴-۷-۸ (چهار ثانیه دم، هفت ثانیه حبس نفس و هشت ثانیه بازدم تدریجی)، به ظاهر سادهاند، اما اگر با ذهنآگاهی و آگاهی بدنی انجام شوند، در شرایط استرسزا بسیار مؤثر خواهند بود. این تمرینها به ما کمک میکنند تا با تنشهای خود آشنا شویم و با مکث و تأمل، انتخاب کنیم که چگونه به هیجانات خود پاسخ دهیم. توجه به کیفیت خواب، سبک زندگی روزمره و داشتن روالهای منظم نیز میتواند به آرامش روان و کنترل بهتر رفتارها کمک کند.
باید مهارتهای تفکر درباره راهحلهای غیر از پرخاشگری را تمرین کنیم. این امر به ما کمک میکند تا خود را ارزیابی کرده و در شرایط دشوار، راههایی برای مدیریت روابط و تغییر شرایط به نفع همه طرفها بیابیم. همچنین مدیریت خشم در این فرآیند نقش کلیدی دارد. علاوه بر این، آگاهی از عواملی که ما را آزرده میکنند، نباید با تسلیم شدن به آنها برابر دانسته شود. باید علل آشفتگیهای خود را بشناسیم، اما با تسلط بر اوضاع، تلاش کنیم تا نقشی در آرامسازی خود و دیگران داشته باشیم. این شامل تلاش برای مقابله با نابرابریها است، بدون آنکه به رفتارهای پرخاشگرانه دامن بزنیم.
هرچه آگاهتر باشیم، بر رفتار و هیجانات خود مسلطتر خواهیم بود. این آگاهی، قدرت ما برای مبارزه با خشونت و زندگی آگاهانه است، بدون آنکه تسلیم دستورالعملهای ساده و بیمعنا شویم.
نقش رسانههای اجتماعی در ایجاد زمینههای آمادگی برای خشونت را نیز نباید نادیده گرفت. در دنیای مجازی، واقعیت و خیال بهگونهای جدید در هم میآمیزند و مشکلات تازهای ایجاد میکنند. هنگامی که ایدهآلها و امتیازات بهصورت نابرابر و غیرانسانی توزیع میشوند، فرهنگ خشونت در جامعه تقویت میشود.
بسیاری از جوامع با خشونتهای ساختاری مواجهاند و در برخی از آنها، خشونت به یک اعتبار و امتیاز تبدیل شده است. این عوامل مبارزه با خشونت را دشوارتر میکنند. بااینحال، با آگاهی از این مسائل، میتوانیم کنترل رفتارهای سالمتر را برای داشتن زندگی آسانتر دنبال کنیم. این آگاهی، قدرت ما است تا با وجود همه چالشها، زندگی خود را مدیریت کنیم و به جای تسلیم شدن، با آن مقابله کنیم.
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط روابط عمومی ایران مدلبز منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا و خلاف قوانین جمهوری اسلامی باشد منتشر نخواهد شد.
- لازم به یادآوری است که آی پی شخص نظر دهنده ثبت می شود و کلیه مسئولیت های حقوقی نظرات بر عهده شخص نظر بوده و قابل پیگیری قضایی می باشد که در صورت هر گونه شکایت مسئولیت بر عهده شخص نظر دهنده خواهد بود.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.