مواری از تروما و آسیب‌های روحی ناشی از جنگ و خشونت در میان کودکان غزه | ایران مدلبز

مواری از تروما و آسیب‌های روحی ناشی از جنگ و خشونت در میان کودکان غزه | ایران مدلبز
🔹شعار مجله سلامت و پزشکی ایران مدلبز🔹
⚕️ ایران مدلبز؛ پلی بین دانش پزشکی و زندگی روزمره ⚕️
Wednesday, 27 August , 2025
امروز : چهارشنبه, ۵ شهریور , ۱۴۰۴
سرخط اخبار پزشکی و سلامت ایران و جهان »
شناسه خبر : 51437
خانه » سلامت روان تاریخ انتشار : 27 آگوست 2025 - 22:57 | 15 بازدید | ارسال توسط :

مواری از تروما و آسیب‌های روحی ناشی از جنگ و خشونت در میان کودکان غزه

درگیری در غزه، کودکان را در معرض چرخه‌های مداوم خشونت و آسیب‌های روحی قرار داده و سلامت روان آنها را به شدت تحت تأثیر قرار داده است.

مواری از تروما و  آسیب‌های روحی ناشی از جنگ و خشونت در میان کودکان غزه
وضعیت سلامت روان کودکان غزه

The mental health situation of children in Gaza
 

Case report Shehreen Latif1, Enas Abdelraof A Muaileq1, Hani Chaabo1, Fatima Rashid1, Mairead Kelly1,
Nida Khatri1, Hannah Alice King1 and Neil M Fournier2
به گزارش میگنا هدف این مقاله که در وبگاه سازمان بهداشت جهانی( WHO) نیز موجود است جهت نشان دادن بار روانی وارده بر کودکان غزه و برجسته کردن نیازهای پیچیده سلامت روان آنها در بحبوحه درگیری است. 

 

مقدمه
در ۱۶ سال گذشته، کودکان در غزه در معرض چرخه‌ای تقریباً بی‌وقفه از جنگ‌ها، تهاجم‌ها و حملات بوده‌اند. مواجهه مکرر با رویدادهای آسیب‌زای متعدد مرتبط با درگیری، از جمله گلوله‌باران، بمباران، تخریب خانه‌ها، جدایی خانواده، آسیب‌های جسمی و مشاهده زخمی شدن یا از دست دادن اعضای خانواده یا عزیزان، می‌تواند تأثیر عمیقی بر سلامت اجتماعی، روانی، عاطفی و جسمی کودکان در غزه داشته باشد.

طبق کنوانسیون حقوق کودک سازمان ملل متحد (UNCRC)، کودکان حق دارند در طول درگیری‌ها محافظت شوند، حق بقا دارند و حق دارند از نظر جسمی، روانی و عاطفی رشد کنند (۱). با این حال، کودکان در طول درگیری‌های مسلحانه آسیب‌پذیرتر هستند و حقوق آنها اغلب نقض می‌شود (۱،۲).

غزه جمعیت بسیار جوانی دارد و تأثیر جمعی جنگ، بحرانی فاجعه‌بار برای سلامت روان کودکان ایجاد می‌کند. این نقض سیستماتیک حقوق کودکان، سلامت فوری آنها را تهدید می‌کند و بر رشد جسمی، عاطفی و شناختی آنها تأثیر می‌گذارد و در نتیجه رشد آینده آنها را تضعیف می‌کند.

این گزارش، داستان‌های ۴ کودک را که جنگ اکتبر ۲۰۲۳ غزه را تجربه کرده‌اند، مستند می‌کند و تأثیر مخرب این درگیری بر سلامت روان آنها را برجسته می‌کند. این کودکان از سازمان غیردولتی «کودکان نه اعداد» حمایت دریافت می‌کنند که ماموریت آن ارائه حمایت فوری و توانبخشی بلندمدت به کودکان آسیب‌دیده از درگیری‌ها است.
رضایت آگاهانه از والدین برای مستندسازی داستان‌های فرزندانشان برای این مقاله اخذ شده است.

مورد ۱: کودک ف
کودک ف دختری ۱۱ ساله است که در ماه مه ۲۰۲۴ در یک بمب‌گذاری مجروح شد و دچار خونریزی مغزی، شکستگی دنده‌ها و دررفتگی شانه‌ها شد. او ترکش‌هایی در پشت و بازوهایش داشت و ۲ هفته را در بخش مراقبت‌های ویژه گذراند. وقتی کودک ف از کما بیدار شد، از فقدان پسرعمویش که نزدیکترین عضو خانواده‌اش نیز بود، مطلع شد. او پس از فهمیدن اینکه خویشاوندش، که در تمام دوران کودکی‌اش هر روز او را می‌دید، در درگیری جان باخته است، برای چند هفته نمی‌توانست غذا بخورد یا صحبت کند. والدینش گفتند که او برای چند ماه قادر به صحبت در مورد پسرعمویش نبود و غم و اندوه زیادی را تجربه کرد. علاوه بر فقدان شدید یکی از عزیزانش، به کودک ف گفته شد که خانه خانوادگی‌اش، از جمله اتاقش، اسباب‌بازی‌ها و وسایل شخصی‌اش، ویران شده است.

کودک ف و خانواده‌اش ۴ بار آواره شده‌اند و اکنون در یک سرپناه موقت با دسترسی کم به خدمات اولیه زندگی می‌کنند. ترس او از بمب‌گذاری باعث بی‌خوابی‌های مداوم او شده بود؛ او بیدار می‌ماند و نگران انفجار بعدی بود. والدینش گفتند که شخصیت پرجنب‌وجوش او که زمانی پرجنب‌وجوش بود، به شخصیتی تحریک‌پذیر و زودرنج تبدیل شده است. کودک ف همچنین دچار اختلال شدید عاطفی شده بود که در طی آن لوازم خانه را پرتاب می‌کرد، به طور غیرمعمولی نسبت به مادرش پرخاشگر می‌شد و بی‌اختیار گریه می‌کرد.

او اغلب از ترک چادر یا گذراندن وقت با خانواده یا دوستان خودداری می‌کرد. او به والدینش گفت: «ما همه چیز را از دست دادیم، نمی‌توانم به مدرسه بروم، نمی‌توانم دوستانم را ببینم و هیچ کتابی برای خواندن ندارم.» کودک ف از اینکه موهایش در بمباران سوخته بود، ناراحت شد و به شدت نگران بود که موهایش دوباره رشد نکند و این منجر به حملات گاه به گاه خشم می‌شد.

جدایی کودک ف از ۳ خواهرش که برای درمان پزشکی از غزه خارج شده بودند، حس فقدان او را بیشتر کرد. او مشتاق است که دوباره به آنها بپیوندد. والدینش با وجود تجربیات شخصی خود از آسیب‌های روحی و آوارگی، نیاز دخترشان به ارتباط با دیگران و نیاز او به پردازش غم و اندوهش را تشخیص دادند. آنها یک تلفن همراه خریداری کردند تا به او در برقراری ارتباط با خواهرانش کمک کنند. کودک ف با ایجاد یک حساب کاربری در رسانه‌های اجتماعی و به اشتراک گذاشتن ویدیوهایی از خودش که در حال آواز خواندن در این حساب بود، شادی را تجربه کرد.

والدینش او را به خانه دوران کودکی‌اش بردند، جایی که او برای ویرانه‌ها آواز خواند و غم و اندوه خود را به شیوه‌ای سازگارانه ابراز کرد. والدین کودک ف گفتند که این اقدامات به او کمک کرده است تا آرام‌تر شود. آنها توانستند از طریق صندوق کودکان سازمان ملل متحد (یونیسف) به جلسات مشاوره برای او دسترسی پیدا کنند، اگرچه این خدمات به دلیل تقاضای زیاد برای اکثر کودکان در غزه در دسترس نیست. با این حال، جلسات محدود بسیار مفید بوده است و به خانواده گفته شده است که درمان طولانی مدت سلامت روان او با پایان جنگ آغاز خواهد شد. مشخص نیست که آیا کودک ف حمایت فشرده سلامت روان مورد نیاز خود را دریافت خواهد کرد و چه زمانی.

مورد ۲: کودک س
کودک س دختری ۹ ساله است که به بیماری خودایمنی تشخیص داده نشده‌ای مبتلاست که در مارس ۲۰۲۴ باعث فلج هر دو پا شد. او به دلیل درد شدید، در انجام فیزیوتراپی مشکل داشت. او پیش از این حدود ۵ ماه را در بیمارستان گذرانده بود و در بیشتر این مدت از فیزیوتراپی و توانبخشی امتناع می‌کرد. قبل از جنگ، کودک س به عنوان کودکی سرزنده و باهوش توصیف می‌شد که از نظر اجتماعی فعال بود.

مادرش اظهار داشت: “او قبلاً می‌خندید و بیرون بازی می‌کرد. اکنون، او فقط آرام می‌نشیند و به پاهایش خیره می‌شود.” در حالی که او در بیمارستان تحت درمان توانبخشی بود، به دلیل محدودیت‌های موجود در تأمین تجهیزات پزشکی، ماه‌ها به ویلچر دسترسی نداشت و این منجر به احساس انزوای بیشتر او شد. مادر کودک س گزارش داد که به همان اندازه که نگران درد جسمی دخترش بود، نگران سلامت روان او نیز بود.

کودک س در ابتدا از خوردن و آشامیدن امتناع می‌کرد و گاهی اوقات با کتک زدن مادرش واکنش نشان می‌داد. مادرش او را فردی با «افسردگی عمیق» توصیف کرد، زیرا از صحبت با کسی از جمله تیم توانبخشی خود امتناع می‌کرد. کودک س گوش به زنگی بیش از حد و حساسیت به صدای بلند و حرکت ناگهانی نشان می‌داد، که به دلیل جنگ به طور منظم در غزه اتفاق می‌افتد. کودک س یک بار در ژوئیه ۲۰۲۴ به روانشناس مراجعه کرد و مادرش گفت که پس از این ملاقات، بیشتر درگیر درمان توانبخشی خود شده است. با این حال، متأسفانه، او از برنامه جدا شد. فیزیوتراپیست او ویزیت‌های خانگی را آغاز کرد، اما او از شرکت در آن خودداری کرد.

کودک س در اکتبر ۲۰۲۴ برای مدت کوتاهی دوباره بستری شد، زمانی که پزشک او متوجه شد که احتمالاً دچار تشنج‌های روانی ثانویه به استرس شده است. کودک س در ژوئیه ۲۰۲۴ برای تخلیه پزشکی تأیید شد، اما مادرش برای همراهی او تأیید نشد. با توجه به اینکه پدرش فوت کرده بود، پذیرش این امتناع برای کودک س و مادرش فوق‌العاده دشوار شد. کودک س نتوانسته غزه را تخلیه کند و او همچنان با کاهش سلامت روان خود مواجه است.

خانواده او چندین بار تلاش کرده‌اند تا به طور مداوم به حمایت روانی برای او دسترسی پیدا کنند، اما زیرساخت‌های مراقبت‌های بهداشتی به شدت آسیب‌دیده در غزه، مراقبت‌های بهداشت روان محدودی را ارائه می‌دهد. مادر کودک س آرزو می‌کند که می‌توانست اسباب‌بازی‌ها یا فعالیت‌هایی را برای دخترش فراهم کند تا حواسش پرت شود و او را به مشارکت مجدد در توانبخشی ترغیب کند. با این حال، چنین اقلامی یا در دسترس نیستند یا برای اکثر فلسطینی‌های غزه مقرون به صرفه نیستند.

مادرش اظهار داشت: «به همین دلیل است که فرزندان ما از نظر روحی و جسمی واقعاً بیمار می‌شوند.» کودک س در چرخه‌ای از آسیب‌های روحی است که بین سلامت جسمی و روانی او در هم تنیده شده است. او به توانبخشی جسمی نیاز دارد، اما بدون حمایت برای سلامت روان خود نمی‌تواند مشارکت کند و سلامت جسمی او احتمالاً به وخامت بیشتر سلامت روان او کمک خواهد کرد. مورد کودک س اهمیت ادغام حمایت از سلامت روان در سیستم بهداشت و به طور گسترده‌تر در جامعه غزه را برجسته می‌کند.

مورد ۳: کودک ام
کودک M، دختری ۶ ساله، از ۳ سالگی رفتارهایی مطابق با اختلال اوتیسم از خود نشان داده شده است. در ابتدا، مادرش مشاهده کرد که او به نام خود واکنش نشان نمی‌دهد یا به نقاط عطف رشدی متناسب با سن خود مانند آموزش توالت رفتن دست نمی‌یابد. با وجود جراحی موفقیت‌آمیز برای برداشتن مایع پشت گوش‌ها و آدنودهایش، وضعیت او تا حد زیادی بدون تغییر باقی بماند. کودک م در درجه اول از طریق جیغ به معنای خود را بیان می‌کرد. او در ۴ سال در یک برنامه مداخله زودهنگام ثبت نام کرد که به او امکان پیشرفت در مهارتهای انطباقی را داد. او برای اولین بار در ۵ سال شروع به استفاده از ارتباط کلامی کرد.

 
متأسفانه، این مسیر مثبت در اکتبر ۲۰۲۳، زمانی که خشونت در غزه افزایش یافت، ناگهان قطع شد. وقتی او مجبور شد از رفتن به مهدکودک دست بکشد، کودک م. دوباره صحبت کردن را متوقف کرد. اوضاع زمانی بدتر شد که پدرش در یک حمله مجروح شد و در ۲ نوامبر ۲۰۲۳ درگذشت. این فقدان او را عمیقاً تحت تأثیر قرار داد زیرا او پیوند بسیار نزدیکی با پدرش داشت و باعث شد از تعاملات اجتماعی کناره‌گیری کند و از خوردن و آشامیدن امتناع ورزد.

سلامت روان کودک م. در ژوئن ۲۰۲۴، زمانی که بیمار شد، با درد، تب و آبسه در بدن و اندام‌هایش، بیشتر رو به وخامت گذاشت. او برای تثبیت وضعیت پزشکی خود نیاز به بستری طولانی مدت در بیمارستان داشت. اگرچه وضعیت او تثبیت شد، اما با توجه به منابع پزشکی محدود در غزه، ابهام مداومی در مورد تشخیص بالینی او وجود داشت. مادر کودک م. همچنان او را ۳ بار در روز برای دریافت داروهای داخل وریدی به بیمارستان می‌برد، اما او در هر مراجعه به بیمارستان با جیغ و اضطراب واکنش نشان می‌دهد.

 

از آنجایی که مادرش مجبور بود نقش دوگانه مراقب و تأمین‌کننده را ایفا کند، وضعیت کودک م. بدتر شد. او از مشکلات سلامتی متعددی رنج می‌برد که منجر به کاهش وزن قابل توجه و وخامت سلامت جسمی و روحی او شد. رفتار کودک م. که قبلاً بهبودی نسبی نشان می‌داد، بدتر شد. او معمولاً از غذا خوردن امتناع می‌کرد و به طور فزاینده‌ای گوشه‌گیر می‌شد و تنهایی را ترجیح می‌داد و از انجام هر فعالیتی که قبلاً از آن لذت می‌برد، امتناع می‌کرد. مادرش نیز در حین انجام وظایف والدینی دو فرزند خردسالش (کودک م. و برادر ۴ ساله‌اش) بدون همسر، اضطراب بیش از حدی را گزارش کرد. او آرزو می‌کرد که می‌توانست برای دخترش به یک آسیب‌شناس گفتار و زبان و یک روانشناس کودک دسترسی داشته باشد، که هر دو در طول درگیری فعلی در دسترس نیستند.

مورد ۴: کودک H
کودک H پسری ۴ ساله است که ناشنوا به دنیا آمده است. در سال‌های اول زندگی‌اش، او قادر به بیان نیازهای اولیه مانند گرسنگی نبود و در نتیجه دچار طغیان‌های عاطفی و رفتاری می‌شد. او در مارس ۲۰۲۲ در سن ۲ سالگی تحت عمل کاشت حلزون شنوایی قرار گرفت. والدینش گزارش دادند که او از حمایت‌های سلامت روان و رفتاری، از جمله آموزش مهارت‌های اجتماعی، برخوردار شده است.

کودک H شروع به کسب مهارت‌های انطباقی، یادگیری نحوه صحبت کردن و تعامل معنادار با خانواده‌اش کرد. تیم درمانی با ایجاد یک سیستم تقویت مثبت با اسباب‌بازی و شکلات، از والدین در مدیریت احساسات او حمایت کردند و او به این امر به طرز باورنکردنی واکنش خوبی نشان داد.

کودک ح در اکتبر ۲۰۲۳ به دلیل نقص در دستگاه کاشت حلزون شنوایی‌اش دوباره شنوایی خود را از دست داد. با توجه به درگیری مداوم در غزه، هیچ دسترسی به خدمات فنی برای تعمیر دستگاه وجود نداشت و آنها نمی‌توانستند به دستگاه جدیدی دسترسی پیدا کنند. پس از از دست دادن ناگهانی شنوایی‌اش، رفتار او به طرز چشمگیری تغییر کرد. او به راحتی ناامید می‌شد، بیش از حد می‌خوابید و از بازی کناره‌گیری می‌کرد.

والدینش گفتند که او کودکان دیگر را در اطراف خود در حال بازی مشاهده می‌کرد اما به نظر می‌رسید از آنچه انجام می‌دهند بی‌اطلاع است. آنها قادر به دسترسی به منابعی برای تسهیل یک سیستم تقویت متناسب با سن نبودند و وضعیت زندگی خانواده – زندگی در چادری با بهداشت، آب و تغذیه ناکافی – بیشتر به وخامت وضعیت کودک کمک می‌کرد. والدین کودک ح همچنان به جراحی و کاشت حلزون شنوایی جدید برای پسرشان امیدوار هستند. آنها خواهان حمایت سلامت روان برای کمک به مدیریت رفتار فرزندشان پس از تثبیت و ایمن شدن اوضاع و همچنین برقراری ارتباط موثر با او هستند.

والدین کودک ح گفتند که اگرچه بیمارستان‌ها و سازمان‌های امدادی کمک‌هایی را در زمینه دارو و غذا ارائه دادند، اما نتوانسته‌اند به حمایت سلامت روان برای پسرشان دسترسی پیدا کنند. آنها گزارش دادند که به دلیل عدم موفقیت در کاهش مؤثر پریشانی پسرشان و عدم توانایی در برقراری ارتباط با او، دچار افسردگی شدید شده‌اند. مانند بسیاری از کودکان دیگر در غزه، هر چه کودک «ح» مدت بیشتری نتواند حمایت روانی مورد نیاز خود را (همراه با تجهیزات فیزیکی) دریافت کند، این امر برای پیش‌آگهی و بهبودی طولانی‌مدت او زیان‌بارتر خواهد بود.

 

 بحث داستان‌های این ۴ کودک، بار روانی طاقت‌فرسایی را که کودکان در غزه متحمل می‌شوند، منعکس می‌کند. کودکانی مانند کودکان ذکر شده در این مقاله که اعضای خانواده خود را از دست داده‌اند، علائمی مطابق با تروما و اختلال در تنظیم عاطفی از خود نشان می‌دهند. کودکان مبتلا به اوتیسم در زمینه جنگ، مانند کودک M، با لالی انتخابی و/یا امتناع از تعامل اجتماعی با همسالان و اعضای خانواده واکنش نشان می‌دهند (۳).

این موارد مجزا نیستند، بلکه بخشی از یک الگوی بزرگتر هستند که توسط مطالعات مختلف در مورد سلامت روان و عملکرد عاطفی در میان کودکان غزه مستند شده است (۴-۹). در ژوئن ۲۰۲۴، یونیسف تخمین زد که تقریباً همه ۱٫۲ میلیون کودک غزه به سلامت روان و حمایت روانی-اجتماعی نیاز دارند. بدون مداخله فوری، خشونت و ترومای بی‌رحمانه علیه شهروندان و کودکان غزه، بحران سلامت روان آنها را که در حال حاضر به نقطه بحرانی خود رسیده است، تشدید خواهد کرد.

لازم به ذکر است که ۳ مورد از ۴ مورد در این گزارش شامل کودکانی بود که قبل از درگیری دارای معلولیت‌های پزشکی یا رشدی بودند که آنها را در برابر پریشانی روانی آسیب‌پذیر می‌کرد. جابجایی گسترده و شرایط زندگی ناپایدار، آسیب‌های روانی را تشدید می‌کند و مطالعات متعددی نشان داده‌اند که جابجایی به طور قابل توجهی خطر اضطراب و افسردگی را به ویژه در بین کودکان و نوجوانان افزایش می‌دهد (۱۰-۱۳). سه نفر از این کودکان چندین بار در طول درگیری آواره شده بودند و مجبور بودند در عرض چند هفته، بار عاطفی آوارگی و از دست دادن خانه، مدرسه و اعضای خانواده را تحمل کنند.

عدم توانایی در رفتن به مدرسه، نشان دهنده تجربه گسترده‌تر بسیاری از کودکان در غزه است که به طور فعال از فرصت‌های آموزشی محروم می‌شوند. تخمین زده می‌شود که ۹۲٫۹ درصد از زیرساخت‌های آموزشی در غزه از آغاز جنگ آسیب دیده یا تخریب شده است (۱۴) و ساختمان‌های مدرسه باقی مانده اغلب برای اسکان آوارگان غزه که به دنبال امنیت هستند، استفاده می‌شود.

یکی دیگر از مضامین مکرر در روایت‌های این کودکان، جدایی از اعضای خانواده بود. چندین کودک به دلیل جدایی، دچار آسیب‌های جسمی و عاطفی شده‌اند. به عنوان مثال، کودک F هنگام تخلیه خواهرانش احساس “کنار گذاشته شدن”، رها شدن و قطع ارتباط می‌کرد. آسیب عاطفی از دست دادن پسرعمو (فرزند زن) و پدر (فرزند مرد) قطعاً علائم بیماری‌های جسمی را تشدید کرده و به طور قابل توجهی بر بهبودی تأثیر گذاشته است. رها شدن جسمی و عاطفی در میان کودکان و نوجوانان می‌تواند به شدت بر سلامت روان آنها تأثیر بگذارد و خطر ابتلا به مشکلات جسمی، عاطفی، شناختی، رفتاری و اجتماعی را در مراحل بعدی زندگی افزایش دهد (۱۵،۱۶).

طیف گسترده‌ای از علائم پیچیده روانشناختی، مانند اختلال در تنظیم عاطفی، گوش به زنگی بیش از حد، گوشه‌گیری اجتماعی و ناامیدی مشاهده شده در این کودکان، با گزارش‌های علائم تروما که توسط کودکانی که جنگ‌ها و بحران‌های بشردوستانه را در سایر محیط‌ها تجربه کرده‌اند، نشان داده شده است، همسو است (۵،۱۱،۱۷-۲۵).

این یافته‌ها آسیب‌پذیری کودکان را در برابر اثرات تروما برجسته می‌کند، زیرا آنها اغلب فاقد آمادگی روانشناختی و مهارت‌های مقابله‌ای برای پردازش و مدیریت مؤثر تجربیات آسیب‌زا هستند (۲۶).

این توانایی توسعه نیافته برای مدیریت تروما می‌تواند منجر به چالش‌های عاطفی، شناختی و رفتاری طولانی مدت شود. یکی از موضوعات مکرر در هر مورد، کمبود منابع سلامت روان بود. سیستم مراقبت‌های بهداشتی که قبل از اکتبر ۲۰۲۳ نیز تحت فشار بود، به دلیل خشونت بیشتر تضعیف شده و تنها حدود نیمی از مراکز پزشکی تا حدی عملیاتی هستند (۲۷-۲۹) که اکنون عمدتاً برای موارد اضطراری درمان ارائه می‌دهند. حتی زمانی که حمایت روانی در دسترس است، عواملی مانند جابجایی، دستورات تخلیه، محدودیت‌ها و چالش‌های جابجایی و حمل و نقل در سراسر نوار غزه به این معنی است که بسیاری از کودکان به سادگی نمی‌توانند به خدمات دسترسی پیدا کنند.

فقدان دسترسی مداوم و جامع به مراقبت‌های بهداشتی به این معنی است که نیازهای سلامت جسمی و روانی کودکان تا حد زیادی مورد توجه قرار نمی‌گیرد. اگرچه کودک F و کودک S به درمان ارجاع داده شدند، اما ناهماهنگی در دسترسی به خدمات، آنها را در نقطه‌ای بحرانی از روند بهبودی از آسیب، از حمایت منظم محروم کرد. خانواده کودک M برای یافتن مراقبت مناسب تلاش کرده‌اند و وضعیت او در غیاب مداخلات لازم همچنان رو به وخامت است.

پیامدهای این موارد برای سیاست‌گذاری سلامت عمومی قابل توجه است. نیاز فوری به بازسازی زیرساخت‌های مراقبت‌های بهداشتی غزه و اولویت‌بندی خدمات سلامت روان برای کودکان وجود دارد. سیاست‌گذاران باید بر دسترسی‌پذیر و مداوم کردن مراقبت‌های سلامت روان، به ویژه برای کودکانی که دچار تروما شده‌اند و احتمالاً بخش قابل توجهی از جمعیت را تشکیل می‌دهند، تمرکز کنند. لازم است سازمان‌های رفاه کودکان برنامه‌های آموزشی را برای اعضای جامعه اجرا کنند تا بتوانند در شرایط درگیری، حمایت روانی ارائه دهند. مداخلات باید والدین و مراقبان را در مورد اصول حمایت روانی از کودکان توانمند سازد. جامعه بین‌المللی باید منابع را بسیج کند تا خدمات سلامت روان برای همه کودکان در غزه در دسترس و در دسترس باشد.

نتیجه‌گیری
این روایت‌ها، عوارض روانی شدیدی را که کودکان در غزه متحمل می‌شوند، نشان می‌دهد. داستان‌های آنها منعکس‌کننده یک بحران گسترده‌تر سلامت روان به دلیل دسترسی محدود به حمایت‌های روانی و تهدید مداوم خشونت است که مانع از بهبودی می‌شود. برای رسیدگی به این مسائل، اقدام فوری لازم است.

ما از آتش‌بس دائمی به عنوان گامی به سوی ثبات، و همچنین بازسازی و احیای خدمات مراقبت‌های بهداشتی، به ویژه حمایت‌های سلامت روان، حمایت می‌کنیم. بدون این مداخلات، بار روانی بر کودکان غزه همچنان افزایش خواهد یافت و می‌تواند عواقب بلندمدتی برای رفاه آنها داشته باشد.

منبع: 
 مقالهPDF
 

به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : 0

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط روابط عمومی ایران مدلبز منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا و خلاف قوانین جمهوری اسلامی باشد منتشر نخواهد شد.
  • لازم به یادآوری است که آی پی شخص نظر دهنده ثبت می شود و کلیه مسئولیت های حقوقی نظرات بر عهده شخص نظر بوده و قابل پیگیری قضایی می باشد که در صورت هر گونه شکایت مسئولیت بر عهده شخص نظر دهنده خواهد بود.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.