خبرگزاری مهر، گروه استانها – محراب علوی: در دل خاک سوسنگرد، جایی که مقاومت ریشه دارد و مهماننوازی قانون زندگیست، مردی به نام نعیم مزرعه با دستانی سوخته از جنگ و قلبی روشن از ایمان، مرغداریاش را از زیر آوار انفجار بیرون کشید تا چرخه زندگی در خوزستان از حرکت نایستد.
سوسنگرد، شهریست که خاکش با خون شهیدان آمیخته و آسمانش با آواز پرندگان بومی آشناست. در این شهر، در خانهها همیشه به روی مهمان باز است و دلها به وسعت دشتهای خوزستان، گرم و گشاده. مردمانش عرب هستند و دلشان برای -ایران میتپد؛ عشقی که در روزهای سخت، رنگ ایثار میگیرد و در روزهای آرام، بوی نخل و گندم میدهد.
اینجا زندگی با کشاورزی و دامداری میچرخد و هر صبح با طلوع خورشید، مردان و زنانش به سوی زمینهایشان میروند تا رزق حلال را از دل خاک بیرون بکشند. یکی از این مردان، نعیم مزرعه است؛ متولد ۱۳۴۸، مردی که مرغداریاش را از پدر به ارث برده و احتمالاً آن را به فرزندان و نوههایش میسپارد.
اما روزی رسید که آسمان سوسنگرد دیگر آبی نبود. ۲۳ خرداد ۱۴۰۴، روزی که رژیم صهیونیستی با حملهای بیرحمانه به خاک ایران، نهتنها تأسیسات نظامی، بلکه خانهها، بازارها و مرغداریها را هدف گرفت. در آن روز، نعیم مزرعه نهتنها شاهد سوختن سالنهای جوجههایش بود بلکه زخمی شدن پسر و کارگرانش را نیز به چشم دید اما او ایستاد، مثل روزهای دفاع مقدس و نگذاشت چرخه تولید متوقف شود.
مردی با قامت استوار
در حاشیه جنوبی سوسنگرد، جایی میان نخلستانها و زمینهای کشاورزی، مرغداریای قرار دارد که داستانش از جنس مقاومت است. نعیم مزرعه، مردی ۵۶ ساله با قامتی استوار و چشمانی پر از خاطره، ما را به سالنهای نیمسوختهاش میبرد. سالنهایی که روزی میزبان هزاران جوجه بودند و حالا بوی خاکستر میدهند.
او با صدایی آرام اما پرصلابت میگوید: پدرم در زمان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران همین مرغداری را داشت. آن روزها هم بمباران بود، هم کمبود اما کار تعطیل نشد. حالا هم رژیم صهیونیستی آمده اما باز هم کار تعطیل نمیشود.
نعیم که خود در دوران دفاع مقدس بسیجی بوده از همان روزهای نوجوانی یاد گرفته که ایستادگی تنها راه عبور از بحران است. او میگوید: وقتی خبر حمله اسرائیل را شنیدم، شوکه شدم اما خیلی زود سالنها را تمیز کردیم، ضدعفونی کردیم و جوجهریزی را شروع کردیم. نمیخواستم کشور در مضیقه قرار بگیرد.
مرغداری نعیم دو سالن دارد، هر کدام با ظرفیت یک هزار و ۳۰۰ جوجه. او با دقتی مثالزدنی، برای هر جوجه مکان مخصوصی در نظر میگیرد، واکسنها را به موقع تزریق میکند و با تجهیزات مدرن، سلامت و رشد آنها را تضمین میکند اما روزی رسید که همه چیز در عرض چند دقیقه نابود شد.
روایت تهاجم
وی میگوید: صبح رفتم بانک که پول جوجهها را واریز کنم. ساعت حدود ۱۰:۳۰ بود. پسرم تماس گرفت و گفت مرغداری مورد حمله قرار گرفته. خودم را رساندم، دیدم سالنها در آتشاند، انبار غذا سوخته و دو کارگر زخمی شدهاند.
نعیم با بغضی فروخورده ادامه میدهد: ترکشها به اطراف هم خورد. هدفشان فقط نظامی نبود. میخواستند اقتصاد مردم را فلج کنند. میخواستند زندگی را از ما بگیرند.
اما او تسلیم نشد. با کمک خانواده و همسایگان، سالنها را دوباره بازسازی کرد، جوجههای جدید را وارد کرد و چرخه تولید را از نو به حرکت درآورد. خودش روایت میکند: اگر کار را متوقف میکردم، قیمت مرغ بالا میرفت، مردم آسیب میدیدند. این فقط یک مرغداری نیست بخشی از اقتصاد کشور است.
در جریان جنگ ۱۲ روزه اسرائیل با ایران، بسیاری از کسبوکارهای مردمی هدف قرار گرفتند. برخلاف ادعای رسانههای غربی که هدف حملات را صرفاً نظامی میدانستند، واقعیت چیز دیگری بود. مرغداری نعیم یکی از چندین و چند واحد تولیدی بود که زیر آتش دشمن سوخت، اما از خاکستر برخاست.
متوقف نمیشویم
نعیم مزرعه حالا نماد مقاومت اقتصادی است. او میگوید: خدا را شکر که بندهاش را فراموش نکرد. همانطور که صدام نتوانست ما را متوقف کند، رژیم صهیونیستی هم نتوانست. ما ادامه میدهیم، برای کشورمان، برای مردممان.
در سوسنگرد، مردم هنوز با عشق زندگی میکنند. در خانهها باز است، چای عربی همیشه آماده است و صدای زندگی از دل خاک میجوشد. مرغداری نعیم حالا دوباره پر از جوجه است و صدای مرغها نوید صبحی تازه را میدهد.
خورشید سوسنگرد دوباره طلوع کرده است. در سالنهای بازسازیشده نعیم مزرعه، جوجهها دوباره قد میکشند و زندگی با تمام زخمهایش، ادامه دارد. اینجا، در دل خوزستان، مردی ایستاده که نه با سلاح که با ایمان و کار از کشورش دفاع میکند. و این دفاع، شاید بیصدا باشد اما صدایش تا دوردستهای تاریخ خواهد رفت.