شهید دکتر داوود شیرانی؛ پزشک خستگی‌ناپذیری که با مدرک شهادت فارغ‌التحصیل شد | ایران مدلبز

شهید دکتر داوود شیرانی؛ پزشک خستگی‌ناپذیری که با مدرک شهادت فارغ‌التحصیل شد | ایران مدلبز
🔹شعار مجله سلامت و پزشکی ایران مدلبز🔹
⚕️ ایران مدلبز؛ پلی بین دانش پزشکی و زندگی روزمره ⚕️
Tuesday, 26 August , 2025
امروز : سه شنبه, ۴ شهریور , ۱۴۰۴
سرخط اخبار پزشکی و سلامت ایران و جهان »
شناسه خبر : 51154
خانه » اخبار نظام سلامت تاریخ انتشار : 26 آگوست 2025 - 15:32 | 6 بازدید | ارسال توسط :

شهید دکتر داوود شیرانی؛ پزشک خستگی‌ناپذیری که با مدرک شهادت فارغ‌التحصیل شد

من فتاحی هستم، همسر شهید دکتر سید داوود شیرانی. دکتر، متولد ۱۳۵۱ در تهران بودند و حدوداً ۵۳ سال داشتند. رزیدنت سال آخر رشته‌ی بیماری‌های عفونی در دانشگاه علوم پزشکی تهران بودند و تنها دو ماه تا پایان تحصیل‌شان باقی مانده بود که به شهادت رسیدند. شهید شیرانی همیشه طبابت بیماران بدون چشم‌داشت مادی را […]

شهید دکتر داوود شیرانی؛ پزشک خستگی‌ناپذیری که با مدرک شهادت فارغ‌التحصیل شد

من فتاحی هستم، همسر شهید دکتر سید داوود شیرانی. دکتر، متولد ۱۳۵۱ در تهران بودند و حدوداً ۵۳ سال داشتند. رزیدنت سال آخر رشته‌ی بیماری‌های عفونی در دانشگاه علوم پزشکی تهران بودند و تنها دو ماه تا پایان تحصیل‌شان باقی مانده بود که به شهادت رسیدند.

شهید شیرانی همیشه طبابت بیماران بدون چشم‌داشت مادی را در اولویت کاری خود قرار می‌داد. ایشان در بهداری زندان اوین، حین معاینه‌ی زندانیان، در تاریخ دوم تیرماه ۱۴۰۴، به دست رژیم صهیونیستی به شهادت رسیدند. اطلاعات دقیقی درباره اینکه همراه چه کسانی بودند ندارم، اما پرستار و بهیار نیز در کنار ایشان فعالیت داشتند. علت شهادت ایشان، اصابت ترکش خمپاره به سر و صورت‌شان بود.

شهید شیرانی مطالعات گسترده‌ای در حوزه‌های سیاسی، جغرافیایی و تاریخی داشتند و بسیاری از اوقات، زندگی‌نامه‌ی شهدا را مطالعه می‌کردند. ایشان عاشق شهادت بودند و همیشه قبل از وقوع این حوادث و جنگ اخیر، می‌گفتند: «من بالاخره شهید می‌شوم و درسم نیمه‌تمام می‌ماند؛ این درس را تمام نمی‌کنم. من هرچه از خدا خواستم، گرفتم و مطمئنم شهادت را هم می‌گیرم.»

تواضع و فروتنی در رفتار و خشوع در برابر پروردگار به‌ویژه در نماز، از صفات بارز ایشان بود. شهید دکتر سید داوود شیرانی، کسی بود که پای وطن ایستاد و جان داد. او معتقد بود صلح و سازش با دشمن، ننگ ابدی برای ما خواهد بود. بسیار متواضع، فروتن، به‌دور از تکبر، عُجب، غرور و خودخواهی بود. ساده زندگی می‌کرد، از هرگونه تشریفات دوری می‌جست و اهل تملق و چاپلوسی نبود. حتی با افراد متملق معاشرت نمی‌کرد. صداقت، مهم‌ترین اصل در زندگی، کار و روابط اجتماعی‌اش بود. از دروغ به‌شدت پرهیز می‌کرد. شوخ‌طبع، خوش‌رو، گشاده‌رو و زبان‌زد خاص و عام بود.

همیشه دغدغه‌ی خانواده را داشت. وقت‌گذرانی با فرزندان برایش اولویت بود. بسیار خستگی‌ناپذیر بود. تردد روزانه در مسیر قم به تهران او را خسته نمی‌کرد. همیشه می‌گفت: «من مرد جاده‌ام» و واقعاً هیچ‌گاه خستگی سفر در چهره‌اش دیده نمی‌شد.

حضور مستمر و دقیقش در بیمارستان امام خمینی تهران چنان چشمگیر بود که اساتیدش گمان می‌کردند در نزدیکی بیمارستان خانه‌ای اجاره کرده است. اما پس از شهادتش فهمیدند که دکتر در تمام این مدت هر روز از قم به تهران رفت‌وآمد می‌کرد.

این شهید بزرگوار، فردی بی‌حاشیه و بدون وابستگی‌های حزبی، سیاسی و جناحی بود. ولایت برایش مهم‌ترین اولویت سیاسی و اجتماعی محسوب می‌شد و پیروی از رهبر معظم انقلاب را رمز پیروزی می‌دانست. به موضوع حجاب بسیار اهمیت می‌داد و همواره توصیه می‌کرد که «حجاب دخترانم از سرشان نیفتد». معتقد بود زنان جامعه اگر می‌دانستند با حجاب چقدر زیباتر می‌شوند، هرگز با وضع نامناسب به خیابان نمی‌آمدند.

شهید در دسته‌جات سینه‌زنی حضرت عبدالله شرکت می‌کرد و از آن روحیه می‌گرفت. قرآن را با تدبر می‌خواند و صرفاً به روخوانی ساده بسنده نمی‌کرد؛ در معانی آیات تفکر می‌نمود. به زبان روسی علاقه‌مند و به آن مسلط بود و شوخی می‌کرد که «شاید یک روز سفیر ایران در روسیه شوم».

علاقه‌ی زیادی به درخت‌کاری داشت. پارک کوچکی در شهرستان بروجن با درخت‌های تناور، حاصل تلاش نوجوانی اوست. در مسیر تهران–قم نیز چند نهال سنجد کاشته بود و مرتب به آن‌ها آب می‌داد. می‌گفت: «شاید روزی سایه‌ای شوند برای مسافران یا عابری خسته».

اگر به کسی وعده‌ای می‌داد، حتماً عمل می‌کرد. اگر کسی درخواست منطقی داشت، حتی اگر انجام آن سخت بود، بی‌درنگ می‌پذیرفت. احترام زیادی برای والدین قائل بود و پس از فوت پدرش، مرتب به مادرش سر می‌زد و هر روز با او تلفنی صحبت می‌کرد.

برای ورزش و سلامت جسم اهمیت زیادی قائل بود. در جنگ اخیر، پنج ساعت پشت ترافیک مانده بود تا خودش را به باشگاه ورزشی برساند. ورزش مورد علاقه‌اش کشتی بود و شهید هادی را الگوی خود می‌دانست.

ارتباط با خانواده برایش اهمیت زیادی داشت. روزانه دو تا سه مرتبه با خانواده تماس می‌گرفت و با فرزندانش صحبت می‌کرد. مطالعه‌ی کتاب ـ چه درسی و چه غیردرسی ـ برایش بسیار مهم بود. معتقد بود هیچ‌چیز جای کتاب چاپی را نمی‌گیرد، حتی اگر فایل‌های الکترونیکی آن را داشته باشیم.

یادش بخیر، چای را خیلی دوست داشت. از هیچ غذایی بدش نمی‌آمد؛ همیشه بابت غذایی که درست می‌کردم تشکر می‌کرد. حتی اگر بچه‌ها غذایی را دوست نداشتند، آن‌ها را تشویق به خوردن می‌کرد.

در خصوص روز حادثه: آن روز دکتر شیفت عصر و شب بیمارستان بود، اما با توجه به شرایط جنگی و کمبود نیروی درمان، پذیرفته بود که شیفت صبح بهداری اوین را هم پوشش دهد. و خداوند خریدارش شد؛ پیش از آنکه مدرک تخصصی‌ خودش را از دانشگاه علوم‌پزشکی تهران دریافت کند با مدرک شهادت از دانشگاه عشق و ایمان فارغ‌التحصیل گردید، روحش شاد و راهش پر رهرو باد.

به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : 0

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط روابط عمومی ایران مدلبز منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا و خلاف قوانین جمهوری اسلامی باشد منتشر نخواهد شد.
  • لازم به یادآوری است که آی پی شخص نظر دهنده ثبت می شود و کلیه مسئولیت های حقوقی نظرات بر عهده شخص نظر بوده و قابل پیگیری قضایی می باشد که در صورت هر گونه شکایت مسئولیت بر عهده شخص نظر دهنده خواهد بود.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.