امروز : چهارشنبه, ۲۶ آذر , ۱۴۰۴
- خودسوزی یک مرد مقابل دادگستری کرج/ علت حادثه چه بود، پرونده مهریه یا دعوای ملکی؟
- دختر ۹ ساله قربانی سیلاب شد/ خواهر ۵ ساله با کمک مردم نجات یافت
- جزئیات عجیب از شناسایی پیکر یک زن ایرانی در بوسنی و هرزگوین
- مردهای دندانهایش را پشت دیوار مرگ جا گذاشت/ ماجرای واقعی یک تماس عحیب با اورژانس در ایران + تصویر
- ۲ کودک در سیل استانهای فارس، هرمزگان و خوزستان جان باختند
- شرایط حذف افراد از دریافت کالابرگ اعلام شد
- تضعیف بودجه فرهنگ، هزینههای سلامت و جمعیت را چند برابر میکند
- AFC ایران را ۶۰ هزار دلار جریمه کرد
- جریمه عجیب افسی علیه ساپینتو+عکس
- مجری معروف برنامه گزارش ورزشی دچار گازگرفتگی شد
- احتمال انتقال دیدار ایران و مصر به ونکوور کانادا
- ثبت نام ایران خودرو آذر ۱۴۰۴؛ شانس کدام خودرو بیشتر است؟
- جلالی: سالانه حدود ۳۰۰ هزار نفر به مراکز سوختگی کشور مراجعه میکنند
- فروزنده: کانون جوانان باید در همه مناطق راه اندازی شود
- دهستانی: بهزیستی از سازمانمحوری به جامعهمحوری هوشمند تغییر کند
- مراکز انتقال خون استان تهران ساماندهی میشود
- بارش سنگین برف در اشکور
- خط انتقال آب شرب شمال میناب تا دو ساعت آینده وارد مدار میشود
پرسنل اورژانس انگار خطر را نمیدیدند
لطفاً خودتان را معرفی کنید و از روز حمله رژیم صهیونیستی به مرکزی در نزدیکی پایگاه خودتان بگویید؟ من میرمحمد شاکر هستم تکنسین اورژانس پایگاه اورژانس ۱۱۵ کرج که باید بگویم روز حمله دشمن صهیونیستی به مرکزی نزدیک پایگاه ما واقعا این اتفاق و آن مأموریت برای من غیرقابل باور بود. آن روز به همراه […]
لطفاً خودتان را معرفی کنید و از روز حمله رژیم صهیونیستی به مرکزی در نزدیکی پایگاه خودتان بگویید؟ من میرمحمد شاکر هستم تکنسین اورژانس پایگاه اورژانس ۱۱۵ کرج که باید بگویم روز حمله دشمن صهیونیستی به مرکزی نزدیک پایگاه ما واقعا این اتفاق و آن مأموریت برای من غیرقابل باور بود. آن روز به همراه سه نفر از همکارانم شیفت بودیم و با شنیدن صدای مهیب سه انفجار که گویی کاملا نزدیک ما بود در لحظه بیاراده فقط روی زمین دراز کشیدیم. ما بعد از چند ثانیه میدانستیم حملهای شدید در نزدیکی ما رخ داده و حتماً چنین حمله ای مصدومان و مجروحان زیادی هم خواهد داشت. تنها کاری که کردیم این بود که به سرعت تجهیزات کافی برداشتیم و علاوه بر آمبولانس من به اتفاق همکارم که شیفت کاریش تمام شده بود اما با ما همراه شد با موتورولانس به سمت محل حمله حرکت کردیم. خیایانی که در نزدیکی محل حمله بود پر از آوار ساختمانها، سنگ و آجر و شیشه و… ناشی از انفجار بود و مردم حاضر در محل این موانع را برای باز شدن راه آمبولانس برمی داشتند که ما بتوانیم به محله حادثه برویم.
واقعا آن روز تجربهای بسیار تلخ و دردناک برایم بود. آن صداهایی که هر لحظه بهم میگفتند آقا یکی اینجا مصدوم شده و خونریزی داره، یا یکی دیگر میگفت آقا یکی اینجا حالش خوب نیست، و بعدی فریاد میزد آقا یکی اینجا خونریزی داره همه این صداها هنوز توی گوشم زنگ میزند. آن لحظات فقط توان و قدرت و سرعتم چندین برابر شده بود تا بتوانم بیشتر کمک کنم. با وجود اینکه شرایط و فضا کاملاً ناامن بود ولی همکارانم در اورژانس واقعا انگار خطر را نمیدیدند و فقط به فکر نجات جان مصدومان و هموطنان خود بودند. من هم آن روز در کنار دهها نیروی اورژانس حاضر در صحنه تنها به وظیفه خودم عمل کردم و از این کارم آرامش قلبی و درونی دارم که در لحظهای که باید در صحنه میبودم، حضور داشتم و به کشورم و مردم کشورم خدمت کردم.
چه چیزی باعت میشود شما به دل حادثه بروید و آن لحظه فقط به فکر نجات دادن انسانها باشید؟ من و همکارانم که در اورژانس مشغول هستیم با این روحیه خاص بزرگ شدیم و کمک و امداد رسانی را بخشی از زندگی و وجود خود میدانیم. شاید هر کسی در آن شرایط، احساس ترس و مراقبت از خود غریزی داشته باشد و این عجیب نیست ولی به سبب کاری که انجام میدهیم این احساس باید در ما کمتر باشد و یا اینکه کنترل شده باشد وگرنه نمیتوان این کار را ادامه داد و واقعا در آن لحظات تنها به کمک کردن به هموطنانم فکر میکردم.
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط روابط عمومی ایران مدلبز منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا و خلاف قوانین جمهوری اسلامی باشد منتشر نخواهد شد.
- لازم به یادآوری است که آی پی شخص نظر دهنده ثبت می شود و کلیه مسئولیت های حقوقی نظرات بر عهده شخص نظر بوده و قابل پیگیری قضایی می باشد که در صورت هر گونه شکایت مسئولیت بر عهده شخص نظر دهنده خواهد بود.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

