پای صحبت پیشکسوت هماتولوژی انکولوژی دانشگاه علوم پزشکی مشهد/چهار دهه مجاهدت برای بیماران خون و سرطان | ایران مدلبز

پای صحبت پیشکسوت هماتولوژی انکولوژی دانشگاه علوم پزشکی مشهد/چهار دهه مجاهدت برای بیماران خون و سرطان | ایران مدلبز
🔹شعار مجله سلامت و پزشکی ایران مدلبز🔹
⚕️ ایران مدلبز؛ پلی بین دانش پزشکی و زندگی روزمره ⚕️
Monday, 14 July , 2025
امروز : دوشنبه, ۲۳ تیر , ۱۴۰۴
سرخط اخبار پزشکی و سلامت ایران و جهان »
شناسه خبر : 41749
خانه » اخبار نظام سلامت تاریخ انتشار : 14 جولای 2025 - 15:33 | 3 بازدید | ارسال توسط :

پای صحبت پیشکسوت هماتولوژی انکولوژی دانشگاه علوم پزشکی مشهد/چهار دهه مجاهدت برای بیماران خون و سرطان

آن روزها که به خاطر تشویق اطرافیان و القائات فضای جامعه، جز پزشکی به رشته و شغل دیگری فکر نمی کرد، چه بسا خودش هم باور نداشت که چقدر می تواند در این رشته مفید و مؤثر واقع شود؛ هم برای کودکان که سال‌ها در تخصصشان تحصیل کرده و با عشق به آن‌ها خدمت می […]

پای صحبت پیشکسوت هماتولوژی انکولوژی دانشگاه علوم پزشکی مشهد/چهار دهه مجاهدت برای بیماران خون و سرطان

آن روزها که به خاطر تشویق اطرافیان و القائات فضای جامعه، جز پزشکی به رشته و شغل دیگری فکر نمی کرد، چه بسا خودش هم باور نداشت که چقدر می تواند در این رشته مفید و مؤثر واقع شود؛ هم برای کودکان که سال‌ها در تخصصشان تحصیل کرده و با عشق به آن‌ها خدمت می کند و هم برای دانشجویان و دانشگاه؛ از نقش‌آفرینی جدی در پاگرفتن بخش خون و سرطان تنها بیمارستان کودکان شرق کشور و طرح ایده شکل‌گیری اولین مرکز تالاسمی هموفیلی کشور در دهه۸۰ تا حالا که در آستانه ورود به ششمین دهه زندگی، با اخذ مجوز رسمی، موفق به جذب نخستین دستیار فوق تخصص انکولوژی کودکان در مشهد شده و به راه اندازی بلوک هماتولوژی در بیمارستان دکتر شیخ فکر می‌کند. دکتر زهرا بدیعی، فوق تخصص خون و سرطان کودکان و استادتمام دانشگاه علوم پزشکی مشهد در ادامه از این چهاردهه مجاهدت می گوید.

این ها حالم را خوب می کند

در یک صبح گرم تابستانی میهمان محل کار یا بهتر بگوییم سنگر جهاد دکتر بدیعی در بیمارستان دکتر شیخ مشهد هستیم؛ اگر نمی‌دانستیم قرار مصاحبه‌مان با یک فوق‌تخصص کودکان است، تابلوی نقاشی بزرگ انتهای اتاق که کودکی را سر بر دامن مادر به تصویر کشیده و نقاشی های کودکانه روی میز که تمام بضاعت یک کودک برای قدردانی از پزشکش است، به وضوح این را نشان می داد؛ خودش می گوید: «این ها حالم را خوب می کند؛ دنیای بچه ها خیلی متفاوت از بزرگترهاست بعد هم ادامه می دهد: «واپسین روزهای تابستان ۱۳۴۵ بود که در تربت حیدریه و خانواده ای فرهنگی متولد شدم؛ سوم دبستان را که پشت سر گذاشتم به خاطر تحصیل پدر در دانشگاه فردوسی و بعد فرانسه، به مشهد آمدیم. دوم یا سوم راهنمایی بودم که انقلاب اسلامی پیروز شد و روزهای پرهیجان منتهی به آن و نیز جنگ تحمیلی هنوز خاطرم هست؛ روزهایی که حین تظاهرات، ناگهان رژیم شاه به ما مردم دست خالی حمله می کرد و ناگزیر به ورزشگاه ها یا خانه های اطراف پناه می بردیم یا حین امتحانات دبیرستان، ناگهان بلندگو روشن می شد و خبر از آزادی خرمشهر می داد.

به چیزی جز پزشکی فکر نمی کردم

از آنجا که بنا به علاقه خودش و تشویق مادر خیلی اهل درس و مطالعه بود، اطرافیان معتقد بودند پزشک می‌شود آن هم چشم‌پزشک!؛ «تا دیپلم همیشه جزو برترین های کلاس بودم و از همان کلاس اول به چیزی جز پزشکی برای شغل آینده ام فکر نمی کردم؛ بخشی به خاطر علاقه خودم و مادر بود، بخشی هم فضای جامعه که از وقتی چشم باز کردیم، پزشکی در کنار خلبانی، پلیس و …، جزو مشاغل مطرح بود از این رو اقوام مرا پزشک، آن هم چشم‌پزشک می دانستند! برای کنکور با وجود رقابت سختی که وجود داشت صرفاً تعدادی از کتب سال چهارم دبیرستان را خواندم و در شرایطی که ماه رمضان بود و مادر هم در سفر مکه، مرحله اول و دوم را با موفقیت پشت سر گذاشتم.

تحصیل در سایه جنگ

خبر قبولی که آمد چون می خواست کنار خانواده باشد، اول پزشکی مشهد را انتخاب کرد که همان هم شد و سال ۶۳ به خانواده دانشگاه علوم پزشکی مشهد پیوست؛ «یادم هست با توجه به اینکه خیاطی را از مادر آموخته بودم، اولین روپوش سفیدم را خودم دوختم. بااینکه از خط مقدم جنگ دور بودیم ولی اخبار را دنبال می کردم؛ دوره استاژری هم که بیمارستان قائم بودم، بخش ها معمولا مملو از مجروحان جنگ بود که شرایط بسیار متفاوتی با سایر بیماران داشتند؛ در پایان جنگ نیز که اسرا آزاد شدند و برای ویزیت نزد اساتیدمان در بیمارستان می آمدند، شاهد بودیم چقدر ضعیف و تکیده شده اند و متأثر می شدیم».

حس خوبی که نسخه تخصص را پیچید

سال ۷۱ هنوز دوره طرح تعهدش در درود نیشابور تمام نشده بود که وارد دوره تخصص شد و با وجود علاقه وافرش به رشته داخلی، کودکان را انتخاب کرد؛ «به چشم‌پزشکی علاقه داشتم ولی در همان انترنی که اتاق عمل رفتم دیدم با اینکه دستم در جراحی خوب است، اصلا فضای بسته آنجا را دوست ندارم. از طرفی آن زمان با توجه به حضور پزشکان مرد در رشته زنان، وزارت بهداشت درصدد بود دانشجویان بیشتری وارد تخصص زنان شوند تا دیگر نیاز به حضور مردان نباشد. در این بین فقط علاقه وافری به داخلی داشتم و پزشکی را برابر با این رشته می دیدم اما چون در دوران طرح عمومی متوجه حس خوبم نسبت به کودکان شدم، برای تخصص ابتدا کودکان و بعد داخلی را انتخاب کردم و نهایتا با اینکه نمره ام از کسی که انتخاب اولش داخلی بود، بیشتر شده بود، کودکان را انتخاب کردم».

از عضویت هیأت علمی مشهد تا ادامه تحصیل در تهران

با توجه به اینکه در امتحان بورد تخصص جزو ۱۰درصد برتر بود، سال ۷۴ در علوم پزشکی مشهد به عنوان عضو هیأت علمی جذب شد؛ همزمان در تهران برای فوق تخصص نیز مصاحبه داد و جزو معدود پزشکان کشور در آن زمان وارد این مقطع شد؛ «در دهه هفتاد تعداد فوق‌تخصص‌ها در کشور خیلی کم بود و کمتر کسی از پزشکان تا فوق تخصص ادامه تحصیل می داد از این رو اگر تشویق مادر و دوستانم نبود، ممکن بود من هم به تخصص بسنده کنم؛ برای انتخاب رشته فوق تخصص هم دستمان باز نبود؛ فقط دو یا سه رشته وجود داشت که من باتوجه به اینکه تز عمومی‌ام درباره نوزادان بود و چهارماه از دوران تخصصم نیز در بخش نوزادان گذشته بود، شناخت خوبی داشتم و انتخابم برای فوق تخصص، رشته نوزادان بود ولی آن سال این رشته جذب نداشت از این رو به خاطر علاقه‌ام به کار آزمایشگاهی و اینکه مشهد انکولوژیست کودکان نداشت(فقط دکتر بنی هاشم یک دوره انکولوژی را گذرانده بودند)، بهار ۷۵ وارد رشته هماتولوژی در دانشگاه شهید بهشتی شدم. دوران سختی بود هم به خاطر دوری از خانواده و هم سنگینی کارها در بیمارستان که چون مرکز مرجع بود، به جز اهواز و تبریز که مجهز به مرکز انکولوژی کودکان بودند، از همه استان‌ها مراجعات زیادی داشت و برای ما چهارنفر نیروی فوق تخصص آنجا هیچ امکان مرخصی باقی نمی گذاشت.

از راه اندازی گروه آموزشی تا ساماندهی بخش

دکتر بدیعی با اتمام فوق تخصص، از آبان ماه۷۸ مجدد در علوم پزشکی مشهد مشغول خدمت شد آن هم در مسیری پرچالش اما به همت خود و کمک اساتید پیشکسوت توانست چالش ها را مدیریت و تهدیدها را به فرصت تبدیل کند؛ «باتوجه به رشته ام، بیمارستان دکتر شیخ را انتخاب کردم که هنوز آموزشی نبود و دکتر بنی هاشم و دکتر اسماعیلی از پیشکسوتان رشته کودکان، در حال پی‌ریزی شاکله آموزشی آن بودند؛ بخش هماتولوژی را که محدود به دو راهرو بود، به دو بخش با چهار اتاق شش تخته و دو اتاق ایزوله تبدیل کردند و به تدریج بیماران خونی از بیمارستان های قائم(عج) و امام رضا(ع) به اینجا ارجاع شدند هرچند باز هم تا دو سه سال به عنوان اولین فوق تخصص هماتولوژی کودکان برای کلاس‌های دانشجویان بین این بیمارستان ها رفت و آمد داشتم ولی تمرکز و زیرساخت خوبی فراهم و سال ۸۲ دیگر بخش خون و سرطان کودکان بیمارستان دکتر شیخ شناخته شده بود. همچنین از سال ۸۰ که معاون آموزش بیمارستان شدم، کشیک رزیدنت ها را موظفی کرده و انترن هم آوردم، از طرفی گزارش صبحگاهی وضعیت بیماران، تهیه و با همکاری گروه، ژورنال‌کلاب و کلاس رادیولوژی برگزار کردیم تا بالاخره اواخر دهه۸۰ دکتر شیخ رسماً یک بیمارستان آموزشی شد و با همراهی دکتر دانشور (رییس بیمارستان)، به عنوان تنها بیمارستان کودکان شرق کشور، یک دوره طلایی را آغاز کرد؛ هم درمان و هم آموزش آنقدر خوب پیش می رفت که مسئولین دانشگاه آمدند از نزدیک ببینند چه خبر است».

ایده راه‌اندازی اولین مرکز متمرکز تالاسمی هموفیلی کشور

در این بین، تعداد زیاد بیماران خونی مراجعه‌کننده به بیمارستان، دکتر بدیعی را به فکر انداخت که کلینیک ویژه هموفیلی و تالاسمی در دانشگاه راه اندازی شود و این ایده را با مسئولان در میان گذاشت؛ «از رئیس دانشگاه و بیمارستان دکتر شیخ گرفته تا NGOها خیلی پیگیری کردیم تا سال ۸۲ با تغییر کاربری بنیاد سرور که خدمات عمومی ارائه می داد، موافقت شد و مدیریت آن را خودم عهده‌دار شدم؛ آن زمان حتی وزارت بهداشت هم واحد بیماری های خاص نداشت و این بنیاد به عنوان اولین مرکز متمرکز تالاسمی هموفیلی کشور، الگوی سایرین قرار گرفت تا جایی که اکنون به مرکز ارجاعی شرق و یکی از مراکز اصلی کشور تبدیل شده است و وزارتخانه بخشی از کارهای تحقیقاتی خود را به آن می سپارد».

فضای فیزیکی، نیرو و تجهیزات، پاسخگوی حجم بالای مراجعات نیست/تلاش برای ایجاد بلوک هماتولوژی انکولوژی در مشهد

تا پیش از سال۹۵، بیمارستان دکتر شیخ در کل سال، ۶۰ بیمار جدید سرطان داشت ولی حالا این تعداد به بیست تا سی بیمار در ماه رسیده است چراکه به عنوان تنها بخش تخصصی خون و سرطان و کلیه کودکان در شرق کشور، از استان های سیستان و بلوچستان، خراسان رضوی و شمالی، سمنان، گلستان و کشورهای ترکمنستان تاجیکستان و افغانستان مراجعه دارد بنابراین با وجود رشد ظرفیت بخش خون و سرطان از دهه۸۰ تاکنون، همچنان با مشکل فضای استاندارد و نیروی انسانی مواجه است؛ «اوایل دهه۸۰ برای بیماران هماتولوژی تنها ۱۵ تخت داشتیم که الان به ۷۰ تخت مصوب رسیده اما باتوجه به رشد مداوم تعداد بیماران پاسخگو نیست؛ بماند که همین فضا هم (برای بیماران خون و سرطان) کم و پراکنده است و باعث شده از یک طرف بیماران در جابجایی ها مستعد عفونت شوند و از طرفی انرژی و وقت پرسنل را برای رفت و آمد بین بخش ها گرفته شود. برای اصلاح این وضعیت، طرح مکتوب با جزئیات ارائه داده و پیگیر هستیم که اگر با کمک خیّرین به نتیجه برسد، حداقل ثمره اش انتقال بخش پیوند از بیمارستان منتصریه به اینجا و تشکیل بلوک هماتولوژی انکولوژی خواهد بود تا خدمات‌دهی به بیماران از درمان های سرپایی تا شیمی درمانی و پیوند همه در یک جای شهر متمرکز شود. دومین چالش ما هم کمبود نیرو است که امید داریم به تدریج با جذب دستیاران نه تنها تأمین شود بلکه بتوانیم به استان های مجاور هم نیرو اعزام کنیم تا مراجعات مشهد سبک شود».

اینطور که دکتر بدیعی می گوید در حال حاضر بیمارستان دکتر شیخ چهار هماتولوژیست دارد اما پاسخگوی نیاز موجود نیست؛ از طرفی علاقمندان ادامه تحصیل در مقطع فوق تخصص هماتولوژی باید به شهرهای تهران، شیراز یا اهواز بروند، به همین دلیل دکتر بدیعی و همکارانش از ده سال پیش برای اخذ مجوز دستیار فوق تخصص اقدام کردند ولی هیأت بورد برخلاف سایر گروه ها با مجوز گروه هماتولوژی موافقت نکرد تا سال ۱۴۰۲ که در پی کاهش ورودی های فوق تخصص، بالاخره مجوز صادر شد و اسفندماه۱۴۰۳ اولین دستیار فوق تخصص هماتولوژی جذب شد.

پژوهش؛ نیاز بسیار، فرصت محدود

این پزشک پرتلاش که بیش از صد طرح و پایان نامه، حدود صدمقاله، مشارکت در تألیف دو کتاب «بسته جامع هموفیلی» و «بسته جامع تالاسمی» برای وزارت بهداشت و ترجمه کتاب «صد پرسش و پاسخ درباره بیماری فون‌ویلبراند» را در کارنامه پژوهشی خود دارد، از نبود فرصت پرداختن به پژوهش به علت حجم بالای کار درمان گلایه مند است؛ «باتوجه به تعدد بیماران که تقریباً در هیچ جای دنیا سابقه ندارد، کیس های زیادی برای کار تحقیقاتی داریم و این یک فرصت خوب برای همکاری با مراکز اصلی خون و سرطان دنیا و انجام پروژه های تحقیقاتی مشترک است که کمک قابل توجهی به پیشرفت کارمان می کند؛ به عنوان مثال با ارائه چند مقاله در طرح مشترک بین المللی(۶ مرکز ایرانی با ۱۲ مرکز اروپایی) درباره ابعاد بالینی و درمانی بیماری فون‌ویلبراند به عنوان شایع‌ترین بیماری خونریزی‌دهنده دنیا همکاری کردیم که نتایج خوبی برای بهبود تشخیص و درمان این بیماری و خصوصا تیپ۳ آن که در ایران زیاد دیده می شود داشت. در داخل کشور نیز چند طرح تحقیقاتی کشوری در فیلد هموفیلی انجام داده و به عنوان یکی از مراکز اصلی کشور، در قالب طرح نیماد با چند مرکز دیگر برای بیوبانک سرطان های کودکان (نگهداری نمونه های بافتی سرطان های کودکان برای بررسی ها) همکاری داریم. در مجموع عناوین پژوهشی بسیار ولی نیروی انسانی کم است و خودمان هم به خاطر درگیری در درمان کمتر فرصت پرداختن به تحقیقات را داریم».

گلچینی از افتخارات

تهیه نمونه مغز استخوان، انجام تزریقات داخل نخاعی بیماران تحت بیهوشی و کار گذاشتن کاتتر ورید مرکزی برای شیمی درمانی توسط تیم جوانی که دکتر بدیعی راهبری می کرد، سبب دعوت و عضویت او در کمیته علمی وزارت بهداشت از سال ۸۲ شد؛ بعد از آن نیز مسیر افتخارات، یکی پس از دیگری ادامه یافت؛ از تعویض مفصل بیماران هموفیلی و تشخیص تالاسمی قبل تولد به عنوان اولین مرکز بعد از تهران، زمینه سازی راه اندازی بخش پیوند استخوان در بیمارستان منتصریه و طرح ایده نخستین سمینار تشخیص آزمایشگاهی اختلالات خونریزی دهنده تا عضویت در هیأت مدیره کانون هموفیلی ایران، هشت سال برگزاری و دبیری علمی سمینار سالانه طب انتقال خون در مشهد و دبیری علمی نخستین سمینار ترومبوزهموستاز با نگرشی بر مشکلات زنان و مامایی در ایران(برای خانم های دچار اختلال خونریزی‌دهنده). 

این بانوی موفق که سال ۱۴۰۳ استادتمام دانشگاه شده و سابقه شرکت در دوره های آموزشی در اکسفورد لندن و نیز آلمان(با حمایت شرکت های دارویی) را دارد و برای خواهرخواندگی مرکز سرور با یکی از مراکز خارجی تلاش بسیار داشته، درباره مهاجرت به خارج کشور معتقد است؛ «خودم هرگز فکرش را نکرده ام چراکه خانواده و کارم اینجاست؛ از طرفی سواد و تجربه پزشکان ایرانی در خارج کشور ابتر می ماند چون به عنوان یک فرد غیربومی باید همه چیز را از ابتدا شروع کنند».

لزوم دقت کادر درمان برای تشخیص و ارجاع به موقع

عضو هیأت مدیره مؤسسه حمایت از کودکان مبتلا به سرطان خراسان در پایان با اشاره به نقش تغذیه در پیشگیری از بیماری های خون و سرطان می گوید: «کیفیت تغذیه در سال های اخیر خیلی اُفت کرده است؛ از استفاده بی‌رویه از سموم گیاهی تا مصرف فست فودها و غذاهای وارداتی، آلودگی هوا و سایر عوامل محیطی که همه در زمینه‌سازی سرطان نقش دارند اما کادر درمان نیز باید دقت لازم برای تشخیص و ارجاع به موقع را داشته باشند تا بیماری مزمن و غیرقابل کنترل نشود».

 

به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : 0

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط روابط عمومی ایران مدلبز منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا و خلاف قوانین جمهوری اسلامی باشد منتشر نخواهد شد.
  • لازم به یادآوری است که آی پی شخص نظر دهنده ثبت می شود و کلیه مسئولیت های حقوقی نظرات بر عهده شخص نظر بوده و قابل پیگیری قضایی می باشد که در صورت هر گونه شکایت مسئولیت بر عهده شخص نظر دهنده خواهد بود.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.