خبرگزاری مهر – گروه سلامت: در میان تاریکیهای روزگار و سنگینی تصمیمهایی که گاه دل را به دو نیم میکند، داستان مادری قرار دارد که در بحبوحه سختترین لحظات زندگیاش، تصمیم گرفت راهی را برود که شاید هیچ مادری نمیخواست قدم در آن بگذارد؛ تصمیمی برای پایان دادن به زندگی فرزندش. تصمیمی که از سر ناامیدی و ترس از آیندهای نامعلوم و پر از سختیها گرفته شده بود. اما همان قلب مادرانهای که گاهی زخمی و خسته میشود، ناگهان صدایی درونش شنید؛ صدایی از جنس عشق، وجدان و امید. صدایی که او را از مرز تاریکی و انتخاب نادرست بازگرداند و به سوی نور زندگی فراخواند.
این مادر در لحظهای که گمان میکرد همه چیز را از دست داده، دوباره احساس کرد که زندگی چقدر ارزشمند و شکستناپذیر است؛ حتی اگر به سختی و با درد همراه باشد. پشیمانی او از تصمیمش، نه به معنای ضعف یا تسلیم شدن، بلکه نمادی از قدرت و بزرگی روح مادرانه است که حتی در سختترین شرایط، هیچگاه عشقش را به فرزندش از دست نمیدهد. این احساس، دریچهای به سوی زندگی باز کرد که شاید پیش از آن بسته به نظر میرسید.
زندگی این مادر و فرزندش، قصهای است از بازگشت، بخشش و امید. این قصه به ما یادآوری میکند که هر انسانی، حتی در لحظات ضعف و اشتباه، شایسته فرصت دوباره است؛ فرصتی برای جبران، رشد و ادامه دادن راه با قلبی پر از امید و نور…
در همین راستا خبرنگار مهر با زهرا نژادحیدری رابط مجموعه نفس سازمان بسیج جامعه پزشکی در کرمان گفتگویی داشته است.
مرکز نفس از چه زمانی آغاز به فعالیت کرد؟
نژادحیدری: مرکز نفس در شهر کرمان از آبان ۱۴۰۱ فعالیت خود را آغاز کرده و تاکنون در ۲۸ شهرستان استان نمایندگی دارد. در هر شهرستان، نمایندگان و کارشناسانی توانمند فعالیت میکنند که با همکاری نزدیک، خدمات حمایتی به مادران نیازمند ارائه میدهند. در این مجموعه، علاوه بر کارشناسان حرفهای، نیروهای مردمی و داوطلب نیز نقش مؤثری در پیشبرد اهداف مرکز ایفا میکنند.
در مرکز نفس، تجربه بچههایی که کار را آغاز کرده بودند چندان زیاد نبود، بهویژه در ارتباط با مادران. اما ما با اولین مادرانی که به مرکز مراجعه کردند، گفتگو را شروع کردیم. یکی از این مادران، زنی بود که در ابتدا از همسرش گلایههای زیادی داشت و با سختیهای فراوانی دست و پنجه نرم میکرد.
در مرکز نفس تجربه بچههایی که کار را آغاز کرده بودند چندان زیاد نبود، بهویژه در ارتباط با مادران، اما ما با اولین مادرانی که به مرکز مراجعه کردند، گفتگو را شروع کردیم. یکی از این مادران، زنی بود که در ابتدا از همسرش گلایههای زیادی داشت و با سختیهای فراوانی دست و پنجه نرم میکرد.
در مجموعه نفس چگونه با محبوبه عارفی برخورد شد؟
نژادحیدری: او در شرایطی بود که امکانات مرکز هنوز محدود بود و بچهها توان کافی نداشتند تا حمایت کامل از مادر را انجام دهند. این مادر که در مرحلهای حساس و پرچالش قرار داشت، احساس خستگی و ناامیدی عمیقی داشت و حتی بیان میکرد دیگر نیازی به کمک ندارد. از نگاه او، مشکلات و مسائل زندگی آنقدر بزرگ و سنگین بودند که حتی موضوعاتی مانند سقط جنین را بسیار کوچک و قابل چشمپوشی میدید؛ اما در دل خودش بار سنگینی از درد و فشار وجود داشت.
با گذشت زمان و پیگیریهای تیم مرکز نفس، آرامآرام نگاه محبوبه تغییر کرد. ما تلاش کردیم علاوه بر حمایتهای انسانی، مسائل شرعی و فکری او را نیز با احترام و دقت دنبال کنیم و در کنار آن، حمایتهای لازم را به او ارائه دهیم. امروز این مادر، به یکی از اعضای فعال گروه ما تبدیل شده است؛ کسی که با تجربیات و حمایتهایش، نقش ناجی و آرامبخشی برای مادران جدید را ایفا میکند.
محبوبه حالا با صبوری و امید، دیگران را به ماندن و تحمل سختیها دعوت میکند و به گروه مادران، آرامشی بینظیر میبخشد. این تحول، نمونهای زیبا از قدرت همدلی، حمایت و همراهی در مسیر سخت زندگی است که نفس خوب با همه کمبودها و مشکلات، توانسته به آن دست یابد.
با گذشت زمان و پیگیریهای تیم مرکز، آرامآرام نگاه مادر تغییر کرد. ما تلاش کردیم علاوه بر حمایتهای انسانی، مسائل شرعی و فکری او را نیز با احترام و دقت دنبال کنیم و در کنار آن، حمایتهای لازم را به او ارائه دهیم. امروز این مادر، به یکی از اعضای فعال گروه ما تبدیل شده است؛ کسی که با تجربیات و حمایتهایش، نقش ناجی و آرامبخشی برای مادران جدید را ایفا میکند.
آیا محبوبه بعد از به دنیا آمدن فرزندش، فعالیتش را با مرکز نفس قطع کرد؟
نژادحیدری: محبوبه بعد از بدنیا آمدن فرزندش همچنان با مرکز در ارتباط است و با صبوری و امید، دیگران را به ماندن و تحمل سختیها دعوت میکند و به گروه مادران، آرامشی بینظیر میبخشد. این تحول، نمونهای زیبا از قدرت همدلی، حمایت و همراهی در مسیر سخت زندگی است که نفس با همه کمبودها و مشکلات، توانسته به آن دست یابد.
دختر محبوبه یکی از بچههای ناز و بانمک مرکز نفس است. اولین عکسهایی که از او برای ما فرستاده شد، نوزادی بیش نبود، اما همین چند ماه کوتاه کافی بود تا تغییرات بزرگ را ببینیم. در دو یا سه ماهگی، مادرش هنوز نمیتوانست کاملاً باور کند که این دختر کوچک، فرزند خودش است. با لبخند میگفت: «وای، تو چیکار میخواستی بکنی؟» و با محبت فراوان از او یاد میکرد. ماشاالله، این دختر بانمک و شیرین، دل همه را برده است.
در سفری که به مشهد داشتیم و مادران با ما همراه بودند، خانم عارفی را بهعنوان یکی از بهترین مادران میشناسم؛ کسی که واقعاً میتواند الگوی خوبی برای دیگران باشد. او در ابتدا خیلی درباره مسائل زندگی خود با احتیاط صحبت میکرد، اما کمکم نگاهش به زندگی تغییر کرد و این تغییر نگاه، گاهی انسان را از زیر بار سنگین مشکلات رها میکند و فرد چقدر میتواند زندگی را آسانتر و پرامیدتر بسازد.
مادری مهربان همراه با چهار فرزند
در ادامه با محبوبه عارفی مادری که چهار فرزند از جمله نوزادی که تازه به دنیا آورده گفتگو کردیم. او میگوید که آشناییاش با مجموعه نفس از طریق برنامه تلویزیونی بود که دید و تحت تأثیر قرار گرفت. محبوبه که در ابتدا نسبت به نگهداری فرزند جدیدش علاقه چندانی نداشت، پس از حدود ۶ ماه نگاهش تغییر کرد و احساس عمیقتری نسبت به فرزندش پیدا کرد.
به چه دلیل به سقط فکر کردید؟
عارفی: شرایط مالی بسیار سخت و دشوار بود. بارداری قبلیام نیز تجربهای پر از سختی و مشکلات بود. من پیش از این، تجربه سقط جنین داشتهام، جنین فقط دو ماه داشت که سقطش کردم، شاید به همین دلیل، تحمل و گذراندن سقط دوم هم برایم کمی آسان شده بود؛ اما این بار، دلایل دیگری باعث شد که تصمیم به نگهداشتن فرزندم بگیرم.
چه دلایلی باعث نگهداشتن جنین شد؟
عارفی: چیزی که باعث شد منصرف شوم و جنین را نگه دارم، آشنایی با مجموعه نفس خوب بود. این مجموعه، جایی بود که نه تنها حمایتهای مالی، بلکه همراهی و دلداری را به او ارائه دادند. او احساس کرد که تنها نیست و کسی هست که در کنار او بایستد، کسی که به او امید بدهد و یاریگرش باشد.
این حمایتها برای من بسیار حیاتی بود؛ زیرا تجربههای تلخ گذشته همچنان در ذهنم زنده بود. اما این بار، با وجود سختیها، توانستم امید را در دل خود زنده نگه دارم.
در کنار این مادر، خانوادهای پنجنفره وجود دارد؛ دو پسر و دو دختر، که هر کدام داستانی از زندگی و عشق را روایت میکنند؛ اما این تصمیم، تنها خودش نبود که باید به آن فکر میکرد. همسرش در ابتدا مخالف بود و بارها تأکید داشت که شرایط مالی خانواده اجازه نگهداری از فرزند جدید را نمیدهد.
تصمیم شما دو نفر بود؟
عارفی: در آن روزها که فهمیدم باردار هستم، خیلیها اطراف من بودند که اصرار داشتند سقط کنم؛ نه تنها همسرم، بلکه مادرم، خواهرم، حتی زنبرادرم. هرکسی به دلیلی میگفت الان وقتش نیست، شرایطت خوب نیست، این تصمیم به صلاح توست.
این فشار روانی خیلی سنگین بود، حس میکردم تنها هستم، بین تصمیمی که قلبم میخواست و چیزی که همه اطرافم از من انتظار داشتند.
چه چیزی باعث شد همسر شما از تصمیمش منصرف شود؟
آن زمان، بارها به همسرم میگفتم، من یک بار سقط داشتم، دیگر نمیخوام راحتترین راه را انتخاب کنم. حتی اگر سخت باشد، میخواهم این سختی را تحمل کنم، چون مطمئنم پیش خدا اجر دارد.
همسرم آدم معتقدی است. سعی میکرد مرا آرام کند، مدام برای همسرم آیهی «إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا» را میخواندم، یک جورایی خودم داشتم خودم را قانع میکردم که سختی تمام میشود، و بعدش یک روشنیای هست، یک امیدی، یک لبخند از ته دلی.
همسرم خواب دیده بود مادری فرزند کوچکش در قبر بوده، بسیار عصبانی بوده و بچه را برداشته و شروع به خندیدن کرده است. این خواب باعث شد همسرش هم تغییر نگرش دهد و کمکم با نگه داشتن فرزند موافقت کند.
بارداری خودش پر از فراز و نشیب است. تغییرات هورمونی، ویار، دلنگرانیها، آدم را از درون تکان میدهد. حتی گاهی تا مرز افسردگی میکشونه. همه اینها باعث میشود تصمیم به سقط برائت راحتتر به نظر بیاید. اما واقعیت این است که اگر بتوان تحمل کرد، اگر بتوان از آن لحظههای سخت گذر کرد، نتیجهاش خیلی شیرین است، خیلی بیشتر از چیزی که فرد فکر میکند.
من خوششانس بودم که کنار حرف اطرافیان، به مشاورههای مراکز بهداشت هم گوش دادم. مشاورها واقعاً کمکم کردن. شنیدند، همدلی کردند، راه درست را نشان دادند؛ بودنشان برای من یک دلگرمی واقعی بود.
به خانمهایی که قصد سقط دارند چه توصیهای میکنید؟
عارفی: من نمیدانم دقیقاً چه بگویم، چون هر کسی شرایط خودش را دارد. برخی به خاطر مشکلات مالی، برخی به دلایل دیگر، شاید تصمیم به سقط بگیرند. اما من به آن مادر عکس دخترم را میفرستم و میگویم: این نفس من است، این زندگی من است.
همین جمله ساده و در عین حال پرمعنا، نشان میدهد که هر زندگی ارزشمند است و حمایت و امید میتواند به مادران کمک کند که تصمیمهای بهتری بگیرند؛ این داستان نمونهای از قدرت حمایت اجتماعی و تأثیر عمیق همراهی در زندگی مادرانی است که در سختترین شرایط قرار دارند. جایی که نفس نه تنها یک مرکز، بلکه یک پناهگاه امید و زندگی است.