خبرگزاری مهر، گروه مجله: ترکیب واژهی «کرد» با پسوند «ستان»، نام استانی را در غرب ایران شکل میدهد؛ جایی که بیشتر کردهای کشور در آن زندگی میکنند. اگر سری به روایتهای شفاهی و تاریخنگاریهای غیررسمی بزنیم، میبینیم که پیشینهی این قوم به هزاران سال پیش از اسلام برمیگردد؛ دورههایی چون گوتیوم، کاردا، بیت قاردو، کاردوخ و کردوئنه. نامهایی که هر کدام بهنوعی به نواحی مختلف «کردستان بزرگ» امروز اشاره داشتهاند. با این حال، آنطور که در منابع آمده، اولین بار در دورهی سلجوقی بود که واژهی «کردستان» بهطور رسمی بهکار گرفته شد و از آن زمان به بعد، کمکم در منابع مختلف تاریخی و جغرافیایی تکرار و تثبیت شد.
تاریخ نشان میدهد که قوم کرد، از همان آغاز شکلگیری تمدن و حکومت در ایران، حضور داشتهاند؛ مردمی با آداب و رسوم خاص خود، که زبانشان هم بخش جدانشدنیای از هویتشان است. فرهنگی که همچنان زنده است و در لایهلایهی زندگی مردم کرد، نفس میکشد. یکی از این رسمها، آئینی درباره نوروز است که در ادامه به آنها میپردازیم.
فرمانروای خنده در بهارِ کردستان
یکی از آئینهای جالب و کمترشناختهشدهی نوروزی در میان کردهای ایران، مراسمیست با نام میر نوروزی یا کوسهگردی. این نمایش شادیآور و نمادین، در گذشته در مناطق مختلف کردستان اجرا میشده و حالا تنها در چند روستای مهاباد، آن هم در نخستین چهارشنبهی سال، نشانههایی از آن باقی مانده است. در این مراسم، فردی بهعنوان «میر» یا فرماندار نوروزی انتخاب میشد و برای مدتی کوتاه، امور را به شوخی و نمادین در دست میگرفت.
او، با چهرهای بامزه و رفتاری اغراقشده، فرمان میداد، حرف میزد و مردم را میخنداند. شاید برایمان آشنا باشد که در روزهای پایانی اسفند و آغاز بهار، مردانی با لباس قرمز و چهرهی سیاه شده در کوچه و خیابان ظاهر میشوند و با صدای دف و آواز «ارباب خودم سلام علیکم» شادی را به دل مردم میآورند؛ همان حاجی فیروز معروف. برخی پژوهشگران معتقدند که حاجی فیروز، بازماندهای از همان شوخیها و نقشآفرینیهای میر نوروزی است که امروز با شکلی تازهتر خودش را نشان میدهد.
یکی دیگر از بخشهای جذاب این آئین، کوسهگردی است؛ جشنی خیابانی که در آن، گروهی از روستاییان با ماسکهای خندهدار و لباسهای خاص، دستهجمعی راه میافتند، آواز میخوانند و با کوسه و عروسش خانهبهخانه میگردند. شعر میخوانند، نوید آمدن بهار و رفتن زمستان را میدهند و از مردم هدیه یا خوراکی میگیرند. شخصیت «کوسه» با حرفها و حرکتهای بامزهاش، جمعیت را میخنداند، اما در دل این طنز، حرفهای عمیقتری هم هست. درواقع کوسه، با زبان طنز و بازی، به تلخیها و دردهای جامعه اشاره میکند؛ از رنجها و آرزوهای برآوردهنشدهی مردم میگوید، بی آنکه دل کسی را برنجاند.
این آئین با نام «کوسه وهوی» هم شناخته میشود؛ رسمی که ریشههای آن حتی تا اروپای شرقی هم ردیابی شده است. در این مراسم هم، روستاییان در هیبتی چوپانوار و با ماسکهایی خندهدار، کوسه و عروسش را بدرقه میکنند و با شادی و ترانه، آغاز بهار را جشن میگیرند.
رقص و افسانه میان آتشها
یکی از رسمهای شیرین نوروز در کردستان، آیینیست به نام «ههتهری، مهتهری» که مخصوص بچههاست. در اولین روز بهار، بچههای کوچک با ذوق و شوق، شال یا کیسهای را از بالای بامها پایین میاندازند و با صدایی کودکانه و به زبان کردی میگویند: «هدیهای برایمان بیاورید!» این رسم قدیمی، نوعی بازی جمعی و مهربانانه است که نشانهای از دوستی، امید و بخشش در آغاز سال نو به شمار میرود.
آئینهای نوروزی در کردستان، شباهت زیادی به دیگر نقاط ایران دارد، اما در برخی روستاها و مناطق، به جای روشن کردن آتش در شب چهارشنبهسوری، این کار را در خود شب نوروز انجام میدهند. مردم دور آتش جمع میشوند، لباسهای رنگی میپوشند، دف میزنند، میرقصند و با شور و شادی، به استقبال سال نو میروند. این آتشها گاهی روی بام خانهها، گاهی در ورزشگاهها و گاهی هم بر بلندای کوهها افروخته میشوند و برای مردم کرد، نماد صلح، روشنایی و شروعی تازهاند.
افسانهها هم دربارهی پیدایش نوروز در کردستان حرفهایی شنیدنی دارند. یکی از روایتهای قدیمی به شخصیتی اسطورهای به نام کی مورس (یا کیومرث) برمیگردد؛ چهرهای که گفته میشود چهار هزار سال پیش از میلاد مسیح در سرزمین کردها زندگی میکرده. در داستانها آمده که او برای نجات مردمش با اهریمن، نماد تاریکی و شر، وارد جنگ شد.
پیش از نبرد، کی مورس وعده داد اگر پیروز شود، آتشهایی بر کوهها برافروخته شود تا خبر پیروزی را به همه برسانند و همچنین به سپاه اجازه دهد تا از جبههها بازگردند. وقتی بالاخره در نبرد با اهریمن پیروز شد، آتشهایی که بر فراز کوهها روشن شدند، نمادی از پیروزی نور بر تاریکی شدند. این اتفاق ده روز پیش از نوروز رخ داد و کی مورس فرمان داد که از آن روز تا نه روز بعد، جشن و سرور برپا باشد. از همان زمان، افروختن آتش و جشنهای پرشور، به بخش جداییناپذیری از نوروز در کردستان تبدیل شد.
خوانچه؛ هدیهای برای شروعی نو
در کردستان، مثل خیلی از نقاط ایران، رنگ کردن تخممرغ یکی از شیرینترین بخشهای نوروز است. اما تفاوت جالبی اینجا وجود دارد؛ در بسیاری از روستاهای کردستان، رنگها بهجای خریداریشدن، به شیوهای سنتی و طبیعی تهیه میشوند. پوست پیاز، برگ مو، کاه، زاج و تفالهی انگور، ابزارهای رنگرزی خانگیاند که تخممرغها را به رنگهایی گرم مثل زرد، نارنجی، قهوهای یا رنگ گِلی درمیآورند.
در برخی از شهرهای ایران رسم است که به مناسبت نوروز برای نوعروسان یا دختران نامزد شده، هدیهای تهیه میشود. این رسم در میان کردهای ایران نیز با نام خوانچه شناخته میشود؛ هدیهای رنگارنگ که از سوی خانوادهی داماد برای تازهعروسها برده میشود. خوانچه میتواند شامل کلهقند، لباس نو، آینه، عطر، آجیل، شیرینی، میوه و حتی غذای خانگی باشد. این هدیه نه فقط نشانهای از شروع زندگی مشترک، که نمادی از احترام، عشق و امید به روزهای روشن پیشروست.
تخممرغهای پخته، در نوروز کردستان فقط برای خوردن نیستند! بازی هیلکه شکینی یا همان «تخممرغ شکستن» یکی از بازیهای محبوب بچهها و حتی بزرگترهاست. این بازی دو روش دارد؛ در روش اول، یک نفر تخممرغ را طوری در دست میگیرد که فقط یکی از دو سر آن پیدا باشد. نفر مقابل با تخممرغ خودش به آن ضربه میزند؛ اگر تخممرغ اول بشکند، مالِ طرف مقابل میشود، و اگر سالم بماند، قضیه برعکس است. در روش دوم، هر نفر چند تخممرغ دارد و آنها را در یک ردیف میچیند.
بازی با ضربهزدنهای نوبتی پیش میرود تا تخممرغها کمکم بشکنند و کسی که تخممرغهایش دیرتر تمام شود، برنده است و همهی تخممرغهای شکسته هم نصیب او میشود! در بعضی جاها، حتی هزینهی همهی تخممرغها را بازنده باید حساب کند. جذابتر از همه اینجاست که بچهها بعد از بازی، همراه با شعر و آواز، در کوچهها راه میافتند و نوید پایان زمستان و آمدن بهار را به گوش همه میرسانند؛ و در عوض، از مردم هدیههای کوچکی میگیرند.
شاید اگر نوروز زبان داشت، در کردستان صدایش گرمتر بود؛ بوی خاک نمخوردهی روستا، رنگ تخممرغهای طبیعی، صدای خندهی بچههایی که هیلکه شکینی بازی میکنند و شالی که از پشت بامها پایین افتاده، همه با هم قصهای تعریف میکنند که هر سال تازهتر میشود. کردستان نوروز را فقط جشن نمیگیرد، آن را زندگی میکند؛ با تمام جزئیاتش، با تمام شور و اصالتش.