«ژنرال ماه» به بازار نشر رسید | ایران مدلبز

«ژنرال ماه» به بازار نشر رسید | ایران مدلبز
🔹شعار مجله سلامت و پزشکی ایران مدلبز🔹
⚕️ ایران مدلبز؛ پلی بین دانش پزشکی و زندگی روزمره ⚕️
Saturday, 27 September , 2025
افزونه جلالی را نصب کنید.
سرخط اخبار پزشکی و سلامت ایران و جهان »
شناسه خبر : 56732
خانه » سلامت کودکان و نوجوانان تاریخ انتشار : ۰۵ مهر ۱۴۰۴ - ۲۰:۱۶ | 4 بازدید | ارسال توسط :

«ژنرال ماه» به بازار نشر رسید

کتاب «ژنرال ماه» به قلم لعیا اعتمادی و با همت انتشارات کتاب جمکران منتشر شد.

«ژنرال ماه» به بازار نشر رسید

به گزارش خبرگزاری مهر، ایران پر از ژنرال‌هایی است که از روی ویلچرهایشان دنیا را می‌بینند و دخترانی دارند که مثل سمانه هنوز هم پدرشان را نشناخته‌اند. «ژنرال ماه» قصه دختر نوجوانی است که بین حرف‌های امروزی و حال و احوال گذشته گیر کرده است. وقتی دوستانش شروع به متلک پراندن به بابا می‌کنند سمانه دلش می‌خواهد حق را بدهد به آن‌ها و دوشنبه‌ها به جای اینکه دوستان بابا بیایند خانه‌شان، بروند سینما و گردش و هزار جای دیگر که دختران این سنی دوست دارند. اما سمانه هیچ‌وقت نزدیک‌تر از چرخ‌های ویلچر بابا نرفته، هیچ‌وقت بابا را نشناخته. از نظر او این جنگی که تمام شده هیچ جایی توی زندگیشان ندارد و شاکی از خاطره بازی‌های بابا دلش می‌خواهد یک روز بگذارد و برود.

اگر شما هم مثل سمانه، به نظرتان خیلی وقت است جنگ سرآمده و این آدم‌ها دارند شلوغش می‌کنند «ژنرال ماه» یک دریچه تازه برایتان باز می‌کند. اگر فکر می‌کنید ما تا به حال خیلی همایش و بزرگداشت گرفته‌ایم و حالا وقتش رسیده جنگ را به گذشته بسپاریم، شاید شما هم فقط همان ویلچر را دیده‌اید و یادتان رفته چطور شد که زندگی صدها و هزاران آدم جوری تغییر کرد که حالا حالاها نمی‌شود با هیچ نخی وصله پینه‌اش کرد. شاید هم هیچ‌وقت نشود…

انتشارات کتاب جمکران با چاپ این کتاب، فرصتی به مخاطبش داده است تا زندگی جانبازان را بهتر ببیند و بی‌طرف به قضیه نگاه کند. داستان با جزییات زیادی به زندگی ژنرال ماه پرداخته و انتخاب رابطه دختر و پدری که یکی از نزدیکترین و ظریف‌ترین روابط است، زوایای خوبی از جنگ فراموش شده را به ما نشان می‌دهد.

کتاب «ژنرال ماه» به قلم خانم لعیا اعتمادی در ۱۴۸ صفحه و با قیمت ۱۴۰ هزارتومان توسط انتشارات کتاب جمکران منتشر شده است.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم:

در همین لحظه مرد دست‌هایش را روی چرخ‌های بزرگ صندلی چرخ دارش تکان داد و خودش را به جلو هل داد. صدای خرت خرت کشیده شدن چرخ‌های کهنه و زوار دررفته صندلی مرد روی فرش‌های نخ نما و بی رنگ توی اتاق پیچید…

به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : 0

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط روابط عمومی ایران مدلبز منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا و خلاف قوانین جمهوری اسلامی باشد منتشر نخواهد شد.
  • لازم به یادآوری است که آی پی شخص نظر دهنده ثبت می شود و کلیه مسئولیت های حقوقی نظرات بر عهده شخص نظر بوده و قابل پیگیری قضایی می باشد که در صورت هر گونه شکایت مسئولیت بر عهده شخص نظر دهنده خواهد بود.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.