خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب، طاهره طهرانی: روز گذشته یکصد و چهاردهمین محفل ماهانه و دوستانه مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب، موسوم به چهارشنبههای دیدار، به مناسبت درگذشت کامران فانی (۲۵ فروردین ۱۳۲۳ ۲۲ آذر ۱۴۰۴) دانشنامهنگار، کتابشناس، مترجم، و پژوهشگر فرهنگ ایرانی، به یاد او برگزار شد.
در ابتدای جلسه و پس از پخش موسیقی میراث مکتوب، اکبر ایرانی ضمن خیرمقدم به حاضران، درباره مناسبت برگزار جلسه سخن گفت و اظهار کرد: در حالی که قرار بود جلسه این ماه را به یاد حسین کریمان برگزار کنیم، اما پس از درگذشت استاد فانی تصمیم بر آن شد که جلسه را به ایشان اختصاص دهیم. وی زندهیاد فانی را فردی چند دانشی، خلیق، خدوم، کمنظیر و بسیار دان و بسیار خوان توصیف کرد و ضمن قدردانی از آقای غلامرضا امیرخانی، رئیس کتابخانه ملی برای برگزاری شایسته مراسم تشییع و ترحیم آن مرحوم، گفت: آقای فانی از آن کسانی بود که در زندگیاش آن چنان که شایسته بود قدر ندید.
او در ادامه با اشاره به حضور آقای محمد حسن، رئیس مؤسسه فرهنگی اکو، در این جلسه و معرفی او به حاضران، از دیدار اخیرش با ایشان و تفاهم بر سر اجرای سه پروژه مشترک یاد کرد.
دکتر ایرانی سپس با ارائه گزارشی از فعالیتهای اخیر مؤسسه، درباره آثار تازه منتشرشده مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب، سخن گفت. وی ضمن معرفی دوشماره ۲۸-۲۷ «میراث علمی اسلام و ایران» از دکتر محمد باقری و تلاشهای او برای انتشار این مجله یاد و قدردانی کرد؛ در مورد «مقدمه شاهنامه ابومنصوری» که یکی از کهنترین متون نثر فارسی موجود است به اختصار توضیحاتی داد و چند سطری از آن درباره حدود و مرزهای ایران باستان برای حاضران خواند، و در توصیف «ابیات بحثبرانگیز شاهنامه» گفت: در این کتاب بیش از هزار مقاله در موضوع ابیات محل بحث در شاهنامه معرفی شده و از جهت موضوع و جامعیت کتابی ضروری و مفید برای پژوهشگران است.

پس از آن نماهنگی در مورد زندهیاد فانی پخش شد که شامل بخشهایی از نخستین نشست مؤسسه میراث مکتوب در ۱۱ شهریور ۱۳۸۳ (برگزارشده با حضور ایرج افشار، کامران فانی، و جمشید کیانفر)، عکسهایی از کامران فانی و تصاویری از آثارش بود.
من با اطلس جغرافیایی سفر میکنم
در ادامه این نشست حسین معصومی همدانی اینگونه درباره کامران فانی سخن گفت: بار دیگر درگذشت کامران فانی را به خانواده، دوستان، آشنایان و همه کسانی که بهصورت مستقیم یا غیرمستقیم از آثار و خدمات او بهرهمند شدهاند که شمارشان حقیقتاً بسیار زیاد است تسلیت عرض میکنم. واقعیت آن است که من، بهعنوان کسی که حدود پنجاه تا پنجاهودو سال با فانی دوستی داشتم، انتظار داشتم مرگ او نیز همانند زندگیاش آرام و بیهیاهو باشد؛ چنانکه همانگونه که بسیاری متوجه زنده بودن او نبودند، رفتنش نیز بیسر و صدا رخ دهد. اما متأسفانه چنین نشد و ایشان مدتی را با سختی سپری کرد. من حقیقتاً نتوانستم در آن دوران به عیادتش بروم و حتی دیدن فیلمهایی را که برخی از بیمارستان گرفته بودند، بر خود روا ندانستم؛ چراکه در ذهن من، فانی چهرهای دیگر داشت.
وی افزود: در مجارستان شاعری ملی به نام شاندور پتوفی وجود دارد که ظاهراً در جنگهای استقلال مجارستان کشته شده است. او جنازه اش پیدا نشد، پتوفی گوری ندارد. اقبال لاهوری قطعهای درباره او دارد که در پایان میگوید: «به زمین بازنگشتی، چراکه از زمین نبودی.» کامران فانی به زمین بازگشت، اما حقیقتاً از زمین نبود. مقصود من از این سخن آن نیست که او عارف به معنای اصطلاحی کلمه بود؛ اتفاقاً فانی از معدود ایرانیانی بود که گرایش عرفانی چندانی نداشت و نه سخنان رایج اهل عرفان را بر زبان میآورد و نه علاقهای به این مباحث نشان میداد. بااینحال، زندگی او بهراستی زندگی انسانی با خصلتهای عارفانه بود.
او ادامه داد: او در سراسر زندگیاش با کسی درگیر نشد. چنانکه میدانید، بسیاری از اهل قلم، بهویژه در آغاز ورود به این عرصه، با نوشتن نقدهای تند و مناقشهبرانگیز به شهرت میرسند و کموبیش همه ما در مقاطعی مرتکب این کار شدهایم. اما فانی هرگز در طول عمر خود نقد تند و تیز بر کتابی ننوشت، با آنکه از دانش، زباندانی و احاطه موضوعی لازم برای این کار برخوردار بود. او بهعنوان کتابدار با طیف گستردهای از کتابها روبهرو میشد، آنها را دستکم ورق میزد و اگر ایرادی میدید، متوجه میشد؛ اما بهجای نوشتن نقد، میکوشید به نویسندگان و پژوهشگران کمک کند تا کارشان بهتر شود. حجم این نوع یاریرسانیهای بیادعا و مؤثر او بسیار گسترده بود.
این استاد پیشکسوت گفت: در دوران فعالیت فانی در کتابخانه ملی، دفتر کار او محل مراجعه بسیاری از پژوهشگران و دانشجویان بود. من یکبار تعبیر «استاد راهنمای غیررسمی» را درباره او به کار بردم؛ زیرا اساتید دانشگاه که قدر وقت خود را میدانستند، اغلب دانشجویان را به او ارجاع میدادند. فانی با اشراف شگفتانگیزی که بر منابع داشت، آنان را راهنمایی میکرد که از چه کتابهایی استفاده کنند و چه مسیرهایی را در پژوهش خود دنبال کنند. همه این خدمات را بیهیچ چشمداشت مادی انجام میداد؛ گویی هیچ توقعی از زندگی نداشت.
وی افزود: در تمام سالهایی که با او دوستی داشتم و ساعتهای طولانی در جلسات، مهمانیها و محافل دوستانه در کنار هم بودیم، به یاد ندارم که فانی با کسی مجادله کرده یا بر تحمیل نظر خود اصرار ورزیده باشد. این خصلت در دوستیهای او نیز آشکار بود. برای نمونه، با وجود فاصله چشمگیر فکری و دیدگاهی میان او و بهاالدین خرمشاهی، دوستی عمیق و پایداری میانشان برقرار بود. خود فانی بر این باور بود که دوستی با افرادی همسان سود چندانی ندارد، بلکه انسان باید با کسانی دوستی کند که مکمل یکدیگر باشند.
او در ادامه گفت: با وجود این روابط متنوع، دوست اصلی فانی کتاب بود. من در زندگی خود تنها دو نفر را دیدهام که اگر به حال خود رها میشدند و الزامی به انجام کارهای رسمی نداشتند، جز خواندن کتاب کاری نمیکردند: یکی مرحوم دکتر زریاب و دیگری کامران فانی. هرچند آثار و نوشتههای بسیاری از فانی بر جای مانده است، اما او اینها را از سر شوق به انتشار ننوشته بود؛ اگر اختیار با خودش بود، تنها کتاب میخواند، موسیقی گوش میداد و فیلم میدید. او چنان در کتاب غرق بود که روزی به شوخی از او پرسیدم چرا سالهاست به سفر خارجی نرفته است. پاسخ داد: «من با اطلس جغرافیایی سفر میکنم.» اطلس را میگشود و مسیرها را در ذهن خود طی میکرد؛ سفر او نیز، همچون زندگیاش، در کتابها شکل میگرفت.

عالم، استاد و دانشمند زیاد پیدا میشود در دنیا، ولی مثل فانی خیلی کم پیدا میشود
معصومی همدانی در بخش دیگری از سخنانش گفت: میتوان گفت یکی از بختیاریهای بهمعنای عمیق و شاید «عارفانه» ای که کامران فانی از آن برخوردار بود، این بود که در دورهای متولد شد و بالید که جامعه، برخلاف امروز، تا این اندازه گرفتار ظواهر مادی و صورتهای رسمی نبود و میان ظاهر و باطن چنین گسستی وجود نداشت. در آن شرایط، فردی چون فانی میتوانست از دل جامعه راه خود را بگشاید، جایگاهی زنده و معنادار برای خود بیابد و امکان زیستن داشته باشد.
وی افزود: این پرسشی است که من همین دیروز نیز مطرح کردم: اگر انسانی با روحیات فانی کسی که نه در پی نام بود و نه در پی نان امروز از دانشگاه فارغالتحصیل میشد، با این سازوکارها، معیارها و ضوابطی که ما ایجاد کردهایم، آیا اساساً امکان آن وجود داشت که جایی به کار گرفته شود و بتواند نقشی ایفا کند؟ بهگمان من، چنین امکانی بسیار اندک یا حتی ناممکن بود. از این رو، فانی خوشاقبال بود که در دورهای دیگر متولد شد؛ دورهای که هنوز زندگی برای چنین انسانهایی امکانپذیر بود.
او ادامه داد: امروز هنگامی که به کارنامه فانی مینگریم، هر یک از ما یا هر پژوهشگری که به دستاوردهای او و آنچه از او آموخته یا از او بهره برده است توجه کند، بهروشنی درمییابد که انسانهایی از این دست در چارچوبهای رسمی و ساختارهای اداری و نهادی بهسختی میگنجند، یا اساساً نمیگنجند. بااینحال، میزان سودمندی و تأثیرگذاری آنان بهمراتب بیش از آن چیزی است که این چارچوبها بتوانند اندازهگیری یا ثبت کنند.
معصومی همدانی با ذکر مثالی گفت: سالها پیش، ریاضیدانی روس و بسیار نامدار به ایالات متحده مهاجرت کرده بود. یکی از دانشگاههای آمریکا او را استخدام کرده بود، بیآنکه هیچ وظیفه رسمی مشخصی بر عهدهاش بگذارد؛ او صرفاً در بوفه دانشگاه مینشست و با اهل علم گفتوگو میکرد. گویی نقش برخی انسانها دقیقاً همین است. فانی نیز از همین جنس آدمها بود و این نقش را بهنحو شایستهای ایفا میکرد.
وی افزود: بیتردید، خدمات فنی و تخصصی فانی در حوزه کتابداری بسیار ارزشمند و ماندگار بوده است؛ امری که اهل کتابداری گفتهاند و خواهند گفت. در ایران، کسانی چون خانم سلطانی، فانی و دوستان دیگرشان، از جمله خانم شادمان، در پایهگذاری و پیشبرد کتابداری علمی نقشی اساسی داشتهاند؛ برخی از این عزیزان را نیز در همین روزهای اخیر دیدار کردیم. اما فعالیتهای فانی به این حوزه محدود نمیشد و او کارهای بسیار دیگری نیز انجام داد.
او ادامه داد: شاید مهمترین نکته آن باشد که فانی، بهویژه پس از انقلاب و در پی تحولات اجتماعی رخداده، از علاقه اصلی خود که ادبیات بود حوزهای که پیشتر عمدتاً در آن فعالیت میکرد و بیشتر به ترجمه میپرداخت فاصله گرفت و به عرصههای دیگری روی آورد؛ عرصههایی که احساس میکرد جامعه در آنها نیاز بیشتری دارد. در جهان، عالم، استاد و دانشمند زیاد پیدا میشود در دنیا، ولی فانی خیلی کم پیدا میشود.
جوانمرد استاد خواندن
احمد مسجدجامعی، دومین نفری بود که در این بخش به سخنرانی درباره کامران فانی پرداخت و گفت: بهنظر من تعبیر «مرد دانا» برای آقای فانی تعبیری کاملاً شایسته و برازنده است؛ زیرا ایشان بیش از هر چیز به دانایی و علم پایبند بود. هرچند روشهای خاص خود را داشت، اما در این مسیر نیز از اخلاقی ویژه برخوردار بود. پیشتر تعبیر «استادِ خواندن» را درباره ایشان به کار برده بودم و اکنون مایلم آن را کاملتر کنم: «جوانمرد استاد خواندن». این خصلت اخلاقی در شخصیت ایشان بسیار برجسته بود.
وی افزود: نکته دیگری که شایسته تأمل است، شیوه برخورد آقای فانی با نقدهایی بود که گاه متوجه او میشد. نمونهای از این رفتار را کموبیش میدانستم، اما خوشبختانه پس از مراسم، یکی از دوستان ایشان، آقای محمدحسن رجبی که شاگرد ایشان بود، با من تماس گرفت و نمونهای بسیار گویا از روی دیگر سکه را نقل کرد؛ یعنی نحوه مواجهه آقای فانی با کسانی که در حوزه علم و پژوهش نسبت به آثار یا دیدگاههای ایشان نقدی داشتند.
او ادامه داد: آقای رجبی نقل کردند که پدرشان، مرحوم آقای علی دوانی، پژوهشی در حوزه تشیع انجام داده و یادداشتهایی را در نشریه «کیهان اندیشه» منتشر کرده بودند. سالها بعد، در یکی از اجلاسها، هر دو بزرگوار حضور داشتند و اطرافیان نگران واکنش آقای فانی نسبت به آن نقد بودند. اما آقای فانی نزد مرحوم دوانی رفتند، از ایشان تشکر کردند و گفتند نکات مطرحشده درست بوده و آنها را در کار خود اعمال کردهاند. سپس با دقت شگفتانگیزی بیان کردند که نخستین کتاب آقای دوانی را در چه سالی خواندهاند، درباره چه موضوعی بوده و چه ویژگیهایی داشته است؛ همچنین به ترتیب به آثار بعدی ایشان، از جمله مجموعه چندجلدی «تاریخ رجال»، اشاره کردند و تصریح نمودند که همه آنها را خواندهاند.

مسجد جامعی گفت: آقای رجبی میگفتند پدرشان از این میزان دقت، مطالعه و حافظه متحیر شده بودند؛ چراکه برای رسیدن به آثار یک نویسنده، معمولاً باید از میان منابع فراوانی گذر کرد، آن هم بیآنکه از پیش بدانی قرار است با مؤلف آن آثار روبهرو شوی. ایشان افزودند که پدرشان میگفتند بسیاری از کتابهای خود را برای افراد مختلف ارسال کردهاند، اما حتی اعلام وصولی دریافت نکردهاند؛ درحالیکه آقای فانی نهتنها کتابی از ایشان دریافت نکرده بودند، بلکه همه آثارشان از نخستین کتابی که در ۲۴ سالگی نوشته شده تا آثار سالهای بعد را خوانده و درباره آنها با دقت و انصاف اظهار نظر کرده بودند و با نهایت تواضع گفته بودند که نقدهای شما را بررسی کرده و به کار بستهایم.
وی افزود: این ماجرا به همینجا ختم نشد. پس از درگذشت مرحوم دوانی، خانواده ایشان تصمیم گرفتند ویژهنامهای منتشر کنند و از افراد بسیاری درخواست همکاری کردند؛ اما آقای رجبی میگفتند موردی که اصلاً انتظار آن را نداشتند، یادداشت مفصل و دقیقی بود که آقای فانی درباره نخستین کتاب مرحوم دوانی همان اثری که در جوانی نوشته شده بود نگاشتند. ایشان در آن یادداشت، اثر را بهتفصیل بررسی کرده، نکات مثبت و ویژگیهای برجسته آن را برشمرده بودند؛ یادداشتی که بعدها نیز به چاپ رسید.
او در پایان سخنانش گفت: این خصلتِ سلیمالنفس بودن، آقامنشی، جوانمردی و بزرگواریِ اخلاقی در شخصیت آقای فانی بهراستی کمنظیر بود. از یکسو، هرگز دیگران را نقد تند نمیکرد، با آنکه توان علمی این کار را داشت، و از سوی دیگر، نقد دیگران نسبت به خود را با سعهصدر میپذیرفت، درباره آن گفتوگو میکرد و از آن میآموخت. البته علم همواره با نوعی غرور همراه است و رقابتهای علمی چه در حوزه و چه در دانشگاه امری طبیعی است؛ ما این مسائل را حتی در داوریهای کتاب سال نیز مشاهده میکردیم. اما آقای فانی بر این تمایلات نفسانی غلبه داشت و همواره دانش و دانایی را بر هر امر دیگری مقدم میدانست. بهدرستی گفتهاند: «مرد دانا، به جهان داشتن ارزانی نیست.»
ویژگی برجسته فانی، وسعت کمنظیرِ دانشش بود
فتحالله مجتبایی نیز در سخنان کوتاهی درباره کامران فانی اینطور گفت: آنچه همواره درباره او برای من برجسته بود، وسعت کمنظیرِ دانشش بود؛ دانشی که نهتنها تاریخ و فرهنگ ایران را دربرمیگرفت، بلکه جهان خارج از ایران را نیز بهخوبی میشناخت. گاه به دانشجویان ما کتابهایی معرفی میکرد که در آلمان، فرانسه، انگلستان یا آمریکا منتشر شده بود؛ و مال که شغلمان این بود هنوز خبردار نشده بودیم.
وی افزود: از نظر اخلاق و رفتار، ایشان نمونهای کامل از یک انسان شریف بود. ذرهای حسادت در وجودش نبود. هرچند در طول زندگی آزارهایی دیده بود و گاه مورد بیمهری قرار گرفته بودند، اما هرگز خشم خود را آشکار نمیکرد؛ رنج را در درون خود نگاه میداشتند، بیآنکه واکنشی تند یا خشمآلود نشان دهند. بهراستی نمونهای تمامعیار از یک انسان خوب بودند.
او درباره آشناییش با مرحوم فانی به واسطه مرحوم رجب نیا درباره کتاب هنینگ و مقالهای در مجله «سخن» درباره تولد زرتشت گفت: اطلاعات ایشان بسیار گسترده بود. کتابهایی که به زبان آلمانی منتشر میشد یا مقالاتی که به زبان فرانسه درباره ایران به چاپ میرسید، بهخوبی میشناخت. عاشق ایران بود و اگر مطلبی درباره ایران منتشر شده بود، دقیق میدانست در کدام نشریه، در چه سالی و در چه شمارهای چاپ شده است. من به دانشجویانم که درباره موضوعات جدید از من کتابی میخواستند، میگفتم از فانی بپرسید. به خاطر داشت و گاه با افراد مختلف تماس میگرفت تا اطلاعات لازم را در اختیارشان بگذارند.
این استاد پیشکسوت در پایان سخنانش گفت: در تمام عمرم، کمتر انسانی را دیدهام که تا این اندازه از سلامت روح، سلامت نفس و پاکی وجود برخوردار باشد. او رنجهای فراوانی را تحمل کرد و امیدوارم که در آن جهان، به پاداش این پاکی و بردباری دست یابند، انشاءالله.

او از دانشنامهنگاران فعال بود
علیاشرف صادقی درباره همکاریش با کامران فانی گفت: ارتباط من با ایشان بسیار گسترده و نزدیک نبود و تنها در مقاطعی همکاری مختصری با هم داشتیم. یکی از این همکاریها به زمانی بازمیگردد که خانم دکتر ماندانا بهزادی، از اعضای کتابخانه ملی، در دوره مرحوم دکتر حبیبی به فرهنگستان پیوستند و پیشنهادی مطرح کردند مبنی بر تألیف کتابی درباره ضبط اعلام خارجی به زبان فارسی؛ کتابی که در آن، تلفظهای متفاوت برخی نامها که از منابع و زبانهای گوناگون وارد فارسی شدهاند بررسی و معیارگذاری شود. مرحوم دکتر حبیبی با این پیشنهاد موافقت کردند و خانم دکتر بهزادی کار را آغاز نمودند.
وی افزود: قرار بر این شد که هفتهای یکبار، فهرست نامها و موارد اختلافی به جلسه آورده شود و من به همراه آقای فانی درباره آنها بحث و بررسی کنیم. آقای فانی به اتاق من میآمدند و خانم دکتر بهزادی نیز حضور داشتند و بر اساس معیارهایی مشخص، درباره ضبط و تلفظ نامها تصمیمگیری میکردیم. از جمله معیارهای ما این بود که اگر صورت فرانسوی نامی در فارسی جاافتادهتر است، همان پذیرفته شود، یا اگر صورت انگلیسی آن رایجتر است، آن را ملاک قرار دهیم. همچنین توجه داشتیم که برخی نامها در حال انتقال از تلفظ فرانسوی به انگلیسی هستند و میکوشیدیم با در نظر گرفتن روند آینده، مناسبترین صورت را انتخاب کنیم.
این استاد پیشکسوت در پایان سخنانش گفت: مرحوم فانی علاوه بر این، گاهبهگاه در مرکز نشر دانشگاهی و برخی محافل علمی دیگر نیز حضور مییافتند. ایشان از دانشنامهنگاران فعال نیز بودند؛ از جمله در تدوین دانشنامه تشیع که این استاد پیشکسوت در پایان سخنانش گفت: مرحوم فانی علاوه بر این، گاهبهگاه در مرکز نشر دانشگاهی و برخی محافل علمی دیگر نیز حضور مییافتند. ایشان از دانشنامهنگاران فعال نیز بودند؛ از جمله در تدوین دایره المعارف تشیع… افزون بر اینها، ایشان آثاری از ادبیات اروپایی و آمریکایی را که مورد علاقهشان بود، با نثری روان و بیانی سنجیده به فارسی ترجمه کرده بودند.در آن پروژه، بزرگوارانی چون آقایان خرمشاهی و دیگران نیز بهعنوان ویراستار همکاری داشتند. در تدوین «دانشنامه دانشگستر» نیز مرحوم فانی از ویراستاران اصلی بودند. به یاد دارم که فرهنگنامهای قرآنی را نیز با همکاری آقای خرمشاهی، سالها پیش برای مرکز مؤسسه مطالعات فرهنگی آماده کردند که به چاپ رسید. افزون بر اینها، ایشان آثاری از ادبیات اروپایی و آمریکایی را که مورد علاقهشان بود، با نثری روان و بیانی سنجیده به فارسی ترجمه کرده بودند.

تقویت سنتهای حمایتی، یا ساماندهی ساختارهای قانونی و مدنی
سپس ژاله آموزگار درباره مرحوم کامرانی فانی، به نکتهای دقیق و اجتماعی اشاره کرد که شایسته است مورد توجه دولتمردان قرار گیرد. او گفت: آشنایی من با ایشان بیش از آنکه علمی باشد، جنبه دوستی داشت. نخستینبار به واسطه مرحوم دکتر تفضلی، در منزل خانم خجستهکیا با ایشان آشنا شدم. از همان دیدار نخست، آرامش، بیادعایی و سکوت متین ایشان برایم بسیار جالب بود. در آن سالها، او از دوستان دکتر شایگان بود و در اغلب مهمانیها، آقای فانی را در کنار ایشان میدیدم. آنچه بیش از هر چیز در رفتار ایشان به چشم میآمد، تساهل و تسامح، رواداری بود. همانگونه که آقای دکتر اشاره کردند، من نیز نخستینبار از طریق کتاب «زرتشت» با نام ایشان آشنا شدم، اما شخصیت واقعی آقای فانی را در محافل دوستانه شناختم؛ انسانی بسیار روادار، صمیمی و یاریرسان، بدون هیچ انتظار یا توقعی. خاطرات لطیف و ارزشمندی از این روحیه در ذهن من باقی مانده است.
وی افزود: اگر اجازه دهید، نکتهای را بهعنوان تأملی اجتماعی مطرح کنم. بهنظر میرسد جامعه ما در وضعیتی میان سنت و تجدد قرار گرفته است. نظام سنتی ما دچار گسست شده، بیآنکه هنوز بهطور کامل وارد نظام متمدن و قانونمحور شده باشیم. در جوامع پیشرفته، قانون وظیفه حمایت از افراد را بر عهده دارد و انسان برای تأمین و مراقبت، وابسته به شبکه خویشاوندی نیست؛ اما در جامعه سنتی ایران، خانواده مسئولیت اصلی را بر دوش داشت و سنت اجازه نمیداد کسی، بهویژه افراد تنها، رها شود.
او سپس با ذکر خاطرهای از دیدار با استاد راهنمای خود در پاریس و دیدن او در وضعیتی مرتب و تحت حمایت و درمان دولتی، گفت: ایشان در آن دوره دیگر قادر به فعالیت علمی نبودند. به بیمارستان رفتم؛ اتاقی بسیار مرتب و آرام بود، حتی روزنامه لوموندِ همان روز روی میز ایشان قرار داشت. وقتی وارد شدند، با ظاهری آراسته، لباسی مرتب و لبخندی آرام، نشانهای روشن از کرامت و وقار انسانی ایشان دیده میشد، هرچند دیگر توان سخن گفتن نداشتند.
او سخنانش را با این توضیحات که مرحوم فانی نمونه روشنی از پیامدهای این وضعیت گذار بود. ادامه داد و گفت: ایشان نه همسر داشتند، نه فرزند، و نه شبکه خانوادگی گستردهای که در سالهای پایانی زندگی از ایشان حمایت کند. سنت، به اجبار، از او فاصله گرفته بود و در عین حال، قانون نیز آنگونه که باید، جایگزین این حمایت نشده بود. نتیجه این وضعیت، سالهای پایانی زندگیای شد که بهراستی دردناک و غمانگیز بود؛ دورانی که بسیاری از دوستان نزدیک نیز از شرایط ایشان بیخبر بودند. ادامه داد و افزود: این تجربه برای من یادآور این واقعیت تلخ بود که در چنین شرایطی، نه سنت بهدرستی عمل کرده بود و نه قانون. این وضعیت، بهویژه برای انسانهایی چون فانی که عمری را با نجابت، دانایی و خدمت به فرهنگ این سرزمین سپری کرده بودند، بسیار اندوهبار است.
او در پایان سخنانش گفت: من قصد بیان سخنان صرفاً احساسی یا غمانگیز ندارم، اما گمان میکنم لازم است درباره این مسئله بهطور جدی بیندیشیم: یا باید سنتهای حمایتی خود را تقویت کنیم، یا ساختارهای قانونی و مدنی را چنان سامان دهیم که هیچ انسانی، بهویژه در سالهای پایانی عمر، در تنهایی و بیپناهی رها نشود.
کمتر مترجمی را میتوان یافت که وامدار فانی یا ایرج افشار نباشد
جمشید کیانفر، دوست و همکار کامران فانی آخرین سخنران این جمع بود و گفت: پیش از حضور در اینجا بسیار اندیشیدم که از کجا آغاز کنم و چه نکاتی را مطرح کنم… با خود اندیشیدم که در این مجلس چه بگویم که بتواند چهرهای کاملتر از آقای فانی ارائه دهد؛ چراکه آثار، فعالیتهای کتابداری، دانش کتابشناسی و دانشنامهنگاری ایشان برای اهل فن شناختهشده است. به پیشنهاد جناب آقای باهر، تصمیم گرفتم بخشی از سخنم را به رابطه دوستی خود با آقای فانی و آنچه از ایشان آموختهام اختصاص دهم؛ آموزههایی که تأثیر عمیقی بر مسیر کاری و فکری من داشته است.
وی افزود: سال ۱۳۵۵ بود که من از دنیای آموزگاری وارد کتابخانه ملی شدم و بهعنوان کتابدار آغاز به کار کردم. برای ما دورهای یکماهه بهعنوان کارآموزی در نظر گرفته بودند که در پایان آن، دو بازدید علمی انجام شد: نخست بازدید از کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران که در آن برای نخستینبار افتخار دیدار استاد ایرج افشار نصیبم شد؛ دومین بازدید از مرکز خدمات کتابداری بود که در آن زمان در چهارراه کاخ (فلسطین کنونی) و در ساختمان خیریه رستم گیو قرار داشت. در آن مرکز، با چهرههای برجستهای چون خانم پوری سلطانی، خانم دکتر شادمان، خانم فرشته کاشفی، خانم خالقی و جمعی دیگر از بانوان فرهیخته، و نیز چند تن از آقایان از جمله آقایان طاهری عراقی، خرمشاهی و فانی آشنا شدیم. نام آقای فانی را پیشتر بهواسطه یکی از ترجمههایشان میشناختم، اما آنجا نخستین دیدار حضوری ما رقم خورد. ایشان در آن زمان بیش از سیودو یا سیوسه سال نداشت، اما همان ظرافت جسمی و وقار شخصیتی، توجه اطرافیان را جلب میکرد.

او ادامه داد: پس از انقلاب و ادغام مرکز خدمات کتابداری در کتابخانه ملی، آن بزرگواران بهعنوان همکاران ما به کتابخانه ملی آمدند. من در بخش نسخ خطی مشغول بودم و آقای خرمشاهی نیز برای همکاری به آن بخش آمد و فانی به بخش دیگر. هرچند آقای خرمشاهی بهزودی از کار دولتی کناره گرفت، اما ارتباط من با آقای فانی نزدیکتر شد؛ تا آنجا که حتی در زمان استراحت نیز به بخش خطی میآمد و ساعتها آنجا مینشست.
کیانفر گفت: در همان دوران که من تازه کار تصحیح متون را آغاز کرده بودم، آقای فانی پیشنهاد تصحیح کتاب «تاریخ عثمانی» اثر هامر-پورگشتال، ترجمهشده در دوره ناصری، را مطرح کردند. با وجود تردید اولیهام، ایشان پیشنهاد همکاری دادند و قرار شد بههمراه آقای ارفع زاده این کار را پیش ببریم. اگرچه پروژه به دلایلی ناتمام ماند، اما در طول کار، هرگاه با مشکلی روبهرو میشدم، به دانش و راهنمایی ایشان رجوع میکردم.
او با مثال زدن از یاریهای آقای فانی در کار نمونههایی از دقت و وسعت دانش او در نسخهشناسی، جغرافیای تاریخی و انتقال درست مفاهیم، را برای حضار تعریف کرد.
وی افزود: بعد از انتقال من به بخش انتشارات، طرح «احیای روزنامههای دوره ناصری» را ارائه کردم که با حمایت و تشویق آقای فانی همراه شد. همچنین از ایشان دعوت کردم که بهعنوان عضو کمیته علمی و نیز کمیته خرید نسخ خطی همکاری کنند. به خواهش من ایشان به کمیته خرید آمد، در همین کمیتهها بود که بیش از پیش به دانش شگفتانگیز ایشان در نسخهشناسی، شناخت خطوط، مکاتب هنری، تذهیب، سرلوح و دیگر ظرایف نسخ خطی پی بردم؛ دانشی که شاید از یک کتابدار مدرن کمتر انتظار میرفت، اما در ایشان بهنحو کمنظیری جمع شده بود.
او ادامه داد: پس از بازنشستگی من، ارتباطمان کمتر شد تا آنکه نشستهای «یکشنبههای اساطیر» شکل گرفت. این نشستها بهتدریج به نشست بدل شد و آقای فانی یکی از ارکان اصلی آن بودند. بسیاری از مترجمان، ناشران و پژوهشگران بدون قرار قبلی میدانستند که یکشنبهها میتوانند ایشان را در آنجا بیابند و از راهنماییهایشان بهرهمند شوند. معمولاً دو یا سه مراجع داشت در روز. کمتر مترجمی از نسلهای بعد میتوان یافت که بهنوعی وامدار راهنماییهای آقای فانی یا استاد ایرج افشار نباشد. آقای فانی با سخاوت علمی مثالزدنی، دانش خود را بیهیچ چشمداشتی در اختیار دیگران میگذاشتند. این یکشنبهها بود و پنجشنبهها هم بهش اضافه شد. من در فضای مجازی عکس ملکه انگلیس را گذاشتم و عکس آقای فانی را، و نوشتم که میگویند او تاریخ متحرک است (به خاطر طول عمرش) اما در مورد آقای فانی ما فخر میکنیم که او «دایره المعارف متحرک» است.
جمشید کیانفر در پایان سخنانش گفت: در سالهای پایانی، بهویژه پس از درگذشت استاد شایگان، سپس شیوع کرونا و از دست رفتن چند تن از دوستان نزدیک، گوشهگیری و انزوای ایشان بیشتر شد. هرچند تلاشهایی برای احیای نشستهای یکشنبهها صورت گرفت، اما آثار آن تحولات عمیق بهوضوح در رفتار و حالوهوای ایشان دیده میشد. آخرین دیدار ما به تابستان ۱۴۰۲ بازمیگردد و پس از آن، بهتدریج ارتباطها قطع شد؛ گویی خود ایشان خواسته بودند که این پیوند آرامآرام پایان پذیرد.

در بخش پایانی نشست حجتالاسلام مرقاتی کتاب آستان شمس تبریزی را به ایرانی هدیه کرد.
