خبرگزاری مهر – مجله مهر: دیشب حوالی ساعت ۲۲ اعلام شد که بهدلیل آلودگی شدید هوای تهران، مهدکودکها و پیشدبستانیها تعطیل خواهند بود؛ تصمیمی که بهظاهر برای حفظ سلامت کودکان گرفته شد، اما پیامدهایش یکبار دیگر تناقضهای همیشگی در الگوی تعطیلی را آشکار کرد.
بهمحض انتشار این خبر، بسیاری از مهدهای کودک (که بخش عمده کودکان، فرزندان والدین شاغل هستند) با اصرار خانوادهها اعلام کردند که تعطیل نخواهند بود. والدینی که تا ساعت ۱۰ شب با اعلام ناگهانی مواجه میشوند، راهی جز درخواست ادامه فعالیت مهد ندارند و مراکزی که هیچ برنامهریزی مشخصی برای چنین تصمیمهای دقیقه نودی ندارند، ناچارند برخلاف اعلام رسمی، به روال عادی ادامه دهند.
اگر آلودگی شدید هوا برای کودکان پیشدبستانی مضر است (که بیتردید هست) چرا برای دانشآموزان دبستانی مضر نیست؟ تفاوتهای سنی و جسمانی، دلیل قانعکنندهای برای این مرزبندیهای ناگهانی و نامتوازن ارائه نمیکنند. همین ناهمخوانی، خانوادهها را در برابر پرسشی ساده اما مهم قرار میدهد که ملاک واقعی این تعطیلیها چیست؟
اما وجه دیگر ماجرا، زمان اعلام تعطیلیهاست. در شرایطی که آلودگی هوا روند افزایشی دارد و همزمان ویروس آنفلوآنزا در مدارس چندین شهر به آمارهای نگرانکننده رسیده، انتظار میرود تصمیمها با پیشبینی، جامعنگری و هماهنگی بیشتری اتخاذ شوند. اعلام تعطیلیها ساعاتی قبل از شروع روز کاری، خانوادهها را از برنامهریزی بازمیدارد و حتی باعث میشود برخلاف هدف اولیه، رفتوآمدها بیشتر شود، همچنین والدینی که ناچارند بهدنبال فردی برای مراقبت از کودک بگردند، یا مهدهایی که برای رفع نیاز والدین، بدون پشتوانه تصمیمگیری روشن، باز میمانند.
در چنین وضعیتی، بهنظر میرسد بخش قابل توجهی از مسئله نه در اصل تعطیلی که در نحوه مدیریت و زمانبندی آن است. تصمیمی که اگر زودتر، شفافتر و با پوشش جامعتری اعلام شود، هم خانوادهها را در موقعیت اضطرار قرار نمیدهد و هم میتواند واقعاً به کاهش تردد و کنترل آلودگی کمک کند.
تجربه این روزها نشان میدهد که تعطیلیهای ناگهانی بیشتر از آنکه بهعنوان یک اقدام پیشگیرانه عمل کنند، به چالشی برای خانوادهها و مراکز آموزشی تبدیل شدهاند. شاید زمان آن رسیده باشد که الگوی تصمیمگیری از حالت واکنشی خارج شود و به سمت سیاستگذاری مبتنی بر پیشبینی، اطلاعرسانی بهموقع و در نظر گرفتن واقعیتهای اجتماعی حرکت کند؛ مسیری که هم از سلامت کودکان حفاظت میکند و هم بار تصمیمهای دقیقه نودی را از دوش خانوادهها برمیدارد.
البته این موضوع را هم نباید نادیده بگیریم که بخش عمده مشکل به نبود چهارچوب شفاف و هماهنگی منسجم برمیگردد؛ سازوکاری که از یکسو دادههای محیطزیستی، سلامت و آموزش را کنار هم بگذارد و از سوی دیگر الگوی اطلاعرسانی مشخص و قابل پیشبینی ارائه دهد.
در بسیاری از کشورها، وضعیت آلودگی و ملاحظات سلامت کودکان از صبح روز قبل اعلام میشود و خانوادهها حداقل ۱۲ تا ۱۸ ساعت فرصت تنظیم برنامه دارند. در حالی که در کشورمان با وجود اینکه بحرانها تکرار میشوند، اما مدل تصمیمگیریها همچنان ثابت مانده است.
کاش از تجربههای چنین روزهای تعطیلیهای ناگهانی استفاده کنیم که بیشتر نقش حفاظتی داشته باشند تا آن تعطیلی به چالش اجرایی و اجتماعی تبدیل شوند. چالشی که میتواند با سه اقدام اساسی پیشبینیپذیری، اطلاعرسانی بهموقع و هماهنگی میان دستگاهها برطرف شد.
عبور از مدل تصمیمگیری واکنشی، تنها راهی است که هم سلامت کودکان را تضمین میکند و هم خانوادهها و مراکز آموزشی را از سردرگمی هرسالۀ آلودگی هوا نجات میدهد. این مسیر، تنها انتقاد از اصل تعطیلی نیست بلکه دعوت به سیاستگذاری دقیقتر و واقعیتر است؛ سیاستی که به جای خاموشکردن بحران، آن را مدیریت کند.