افزونه جلالی را نصب کنید.
- قیمت طلا و سکه امروز پنج شنبه 15آبان 1404/ افزایش قیمت طلا + جدول و جزئیات کامل
- ۹۱ درصد اتوبوسهای کشور فرسودهاند/ ۸ میلیون خودرو فرسوده در ایران؟
- اینچهبرون به دروازه نوین تجارت منطقهای تبدیل میشود
- امامی یگانه: هیچ گونه تقسیم بندی از توزیع منابع نداریم
- کشف لایههای باستانی در تپه فلکالافلاک؛افق تازهای در مسیر جهانی شدن!
- شیخیزاده:نابرابری آموزشی بین دختران کردستان ۲ برابر میانگین کشوری است
- اجرای ۲۰ پروژه بزرگ اشتغالزا در کهگیلویه و بویراحمد
- بسطامی: ۶۵ هزار واحد صنفی در استان مرکزی فعال است
- موزه تاریخی و فرهنگی کندلوس
- پیروز قربانی: انتقادات از عملکرد تیم فجر سپاسی بیپایه است
- توسعه اقامتگاههای بومگردی و گردشگری روستایی در پلدختر
- ابراهیمی: تسریع در متناسبسازی مستمری بازنشستگان ضروری است
- برگزاری جشنواره استانی «خرم دخت» در لرستان
- والدین این گونه درباره مشکلات با کودک و نوجوان شان حرف بزنند
- این علائم جسمی اضطراب است با بیماری اشتباه نگیرید
- هنر راه رفتن روی طناب زندگی: در شرایط بی ثبات، تعادل زندگی خود را با این تکنیک ها حفظ کنید
- آیا سرم در بارداری ضرر دارد؟ (بررسی علمی از نظر پزشکان)
- تکنولوژی های جدید کمک حرکتی با هوش مصنوعی
استقبال از شاه ایران هنگام ورود مجارستان
صدای پیانو از اطاق منزل ما میآید. خیال کردیم کسی است پیانو میزند وارد اطاق که شدیم دیدیم چراغهای آن چهار تا روشن است و پیانو را کوک کردهاند خودش به نوای خوب ایرانی میزند.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از خبرآنلاین، مظفرالدینشاه قاجار سفر نخست خود به فرنگ را در ماه آخر سال ۱۳۱۷ ه ق. آغاز کرد. او شرح همه روزهای این سفر را به صورت روزنوشت به نگارش درآورده است. در ادامه روزنوشت یکشنبه دوازدهم جمادیالآخر ۱۳۱۸ (پانزدهم مهر ۱۲۷۹) او را میخوانیم، (این متن از سفرنامه نخست مظفرالدینشاه به فرنگ است):
امروز صبح وقت طلوع آفتاب ترن حرکت کرد. وضع و حالت صحرا و راهها همان است که وقت رفتن مرقوم شده است. صحراها هرچه رو به مجارستان میرود و به فرنگستان نزدیک میشویم آبادتر و سبزتر و جنگل و اشجارش بیشتر است و طرفین راه فرسنگها زراعت گندمکه و زرت [ذرت] است.
خلاصه ناها را در ترن خوردیم. دو ساعت به غروب مانده رسیدیم به شهر بوداپست. چنانکه نوشتهایم شهر کمال عظمت را دارد و متصل بر آبادی و عمارت این طرفها میافزایند. واقعا یک ساعت تمام ترن راهآهن در میانه شهر بوداپست عبور میکرد تا به گار [ایستگاه اصلی]بززرگ رسیدیم. آنجا پیاده شدیم.
اگرچه ورود ما رسمی نبود، اما به قدری اهالی و روسای شهر احترام کردند که مافوق نداشت. کالسکههای ممتاز اجزای بلدیه با لباس غیررسمی سواره گارد از هر جهت تشریفات احترامیه حاضر بود. سوار کالسکه شده تا همان هوتل «هونگریا» که سابق منزل داشتیم رفتیم. اطراف کوچهها و خیابانها تماما زن و مرد ایستاده بودند و هورا میکشیدند. نیم ساعت به غروب مانده به منزل رسیده دیدیم صدای پیانو از اطاق منزل ما میآید. خیال کردیم کسی است پیانو میزند وارد اطاق که شدیم دیدیم چراغهای آن چهار تا روشن است و پیانو را کوک کردهاند خودش به نوای خوب ایرانی میزند. قدری راحت [استراحت]کرده بعد رفتیم به تئاتر اوپرا. تا آخرین پرده ماندیم. حکایت دختری بود که عموی او افترا به او زده که برادر خود را کشته است. خوب بازی بود بود. چیز عجیبی که ساخته بودند یک قوی مصنوعی بود که درشکه را میکشید. به قدری شبیه به قوی طبیعی بود که هیچ نمیشد فرق گذاشت. بسیار غریب بود. بعد به منزل آمده شام خورده استراحت کردیم.
منبع: مظفرالدینشاه قاجار، «سفرنامه فرنگستان، سفر اول»، تهران: شرق، چاپ دوم، ۱۳۶۳، صص ۲۳۶-۲۳۵،
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط روابط عمومی ایران مدلبز منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا و خلاف قوانین جمهوری اسلامی باشد منتشر نخواهد شد.
- لازم به یادآوری است که آی پی شخص نظر دهنده ثبت می شود و کلیه مسئولیت های حقوقی نظرات بر عهده شخص نظر بوده و قابل پیگیری قضایی می باشد که در صورت هر گونه شکایت مسئولیت بر عهده شخص نظر دهنده خواهد بود.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.