اربعین در قلب همدان؛ عشق به حسین حد و مرز ندارد | ایران مدلبز

اربعین در قلب همدان؛ عشق به حسین حد و مرز ندارد | ایران مدلبز
🔹شعار مجله سلامت و پزشکی ایران مدلبز🔹
⚕️ ایران مدلبز؛ پلی بین دانش پزشکی و زندگی روزمره ⚕️
Thursday, 14 August , 2025
امروز : پنج شنبه, ۲۳ مرداد , ۱۴۰۴
سرخط اخبار پزشکی و سلامت ایران و جهان »
شناسه خبر : 48601
خانه » اخبار سلامت استان‌ها تاریخ انتشار : 14 آگوست 2025 - 15:15 | 7 بازدید | ارسال توسط :

اربعین در قلب همدان؛ عشق به حسین حد و مرز ندارد

همدان-بوی چای نذری و طنین یا حسین(ع) در خیابان‌های همدان پیچید و جاماندگان اربعین را به بین‌الحرمین دلشان برد.

اربعین در قلب همدان؛ عشق به حسین حد و مرز ندارد

خبرگزاری مهر، گروه استان‌ها: صبح اربعین، آسمان همدان رنگی دیگر داشت، نسیم خنکی که از سمت کوهستان می‌وزید، پرچم‌های مشکی برافراشته را در خیابان‌های قدیمی این شهر به رقص درآورده بود.

خورشید هنوز کاملاً بالا نیامده بود، اما شعاع‌های زردش از لابه‌لای شاخه‌های درختان پیاده‌روها می‌گذشت و بر چهره عزادارانی می‌تابید که با لباس‌های مشکی و سبز به سمت محل تجمع می‌رفتند.

این روز در همدان، روزی مثل بقیه نبود. از ساعاتی قبل از شروع مراسم، خیابان‌های اطراف باباطاهر پر شده بود از مردمی که بیشترشان جاماندگان سفر اربعین بودند؛ مسافران دل، که وسایل ساده‌ای مثل یک پرچم، شال سبز، یا حتی یک عکس کوچک از حرم حسینی را با خود آورده بودند.

فروشندگان کنار مسیر، چای و خرما و شربت نذری را به دست مردم می‌دادند. پیرمردی که شال سفید بر گردن داشت به هر رهگذر خوش‌آمد می‌گفت و با دستان پینه‌بسته‌اش به شانه‌ها می‌زد؛ گویی می‌خواست دل‌تنگی همه را تسکین بدهد.

صدای طبل و سنج آرام‌آرام فضای صبحگاهی همدان را پر کرده بود. با نزدیک شدن به میدان اصلی، مداحی‌ها بلندتر می‌شد؛ صدایی خسته اما گرم که «لبیک یا حسین» را با جان می‌خواند. کسی به ساعت نگاه نمی‌کرد، زیرا مسیر امروز، مسیری بود که با دل سنجیده می‌شد نه با دقیقه و ثانیه.

اربعین در قلب همدان؛ عشق به حسین حد و مرز ندارد

آغاز حرکت از دل ایمان

رأس ساعت ۹ و نیم صبح آیات قرآن از بلندگوها طنین‌انداز شد، همه به احترام ایستادند، مداحان جمعیت را به صلوات و نوحه‌خوانی دعوت کردند. صفوف فشرده‌تر شد و حرکت از خیابان باباطاهر به سمت آستان امامزاده عبدالله آغاز شد.

در همان ابتدای مسیر، با حاج‌اکبر برخورد کردم؛ پیرمردی ۷۵ ساله که عصا به دست، پرچم قرمزی در دست دیگر داشت. وقتی از او پرسیدم چرا با این سن آمده، مکثی کرد و گفت: این پاها توانی ندارد برای جاده نجف تا کربلا، اما هر قدم این خیابان‌ها را با نیت همان مسیر برمی‌دارم. شاید جسمم نتواند برود، اما روحم الان کنار گنبد طلای حسین است.

مسیر پر از عطر نذری و نوای مداحی

چند کوچه جلوتر، بوی چای دارچین در هوا پیچید. یک موکب مردمی کنار مسیر، فنجان‌های کوچک را پر می‌کرد و جوانی با صدای بلند می‌گفت: «بفرمایید چای نذری امام حسین (ع) داغه، نوش جان!» کنار موکب، دیگ بزرگی از آش رشته روی شعله می‌جوشید.

بانویی پنجاه ساله، با مقنعه مشکی و صورت گشاده‌ای که از بخار آش خیس شده بود، ظرف‌ها را پر می‌کرد. فاطمه خانم اسمش بود. وقتی سر صحبت را باز کردم، گفت: سال‌هاست آرزو دارم اربعین در کربلا باشم، ولی مشکلات خانوادگی و نگهداری از مادرم نگذاشته. اینجا که خدمت به جاماندگان اربعین می‌کنم، حس می‌کنم وسط حرم ایستاده‌ام. امام حسین به نیت نگاه می‌کند، نه فقط به قدم‌ها.

اربعین در قلب همدان؛ عشق به حسین حد و مرز ندارد

همدلی نسل‌ها

کمی جلوتر، محمدرضا نوجوان ۱۶ ساله‌ای از یک هیئت محلی – همراه دوستانش پرچم‌های کوچک یا حسین را بالا و پایین می‌برد. از او پرسیدم انگیزه‌اش برای حضور در این راهپیمایی چیست، گفت: همه فامیل امسال رفتند کربلا، ولی من مدرسه داشتم. اول ناراحت بودم، اما الان که این جمعیت را می‌بینم، می‌فهمم اینجا هم بخشی از همان عشق و همان جاده است.

پیرزنی لاغراندام، چادر مشکی‌اش را محکم‌تر گرفته و با تسبیحی چوبی در دست، آرام‌آرام پیش می‌رفت. وقتی از او پرسیدم خسته نمی‌شود، جواب داد: برای عشق آمده‌ام. عشق خستگی نمی‌شناسد. اگر تا شب هم راه بروم و نفس باقی باشد، ادامه می‌دهم.

پایانی آمیخته با اشک

وقتی جمعیت به آستان امامزاده عبدالله رسید، فضا حس و حالی تازه پیدا کرد. داخل ضریح امامزاده خانواده‌هایی با چشم‌های خیس نشسته بودند و فاتحه می‌خواندند. بسیاری از حاضران کفن‌های سفید بسته بودند و جوانانی دسته‌جمعی نوحه «ای اهل حرم میر و علمدار نیامد» را سینه‌زنان می‌خواندند.

در میان جمع، روحانی خوش‌صدایی به نام حجت‌الاسلام حسینی به بالای سکو رفت و گفت: امروز همدان نشان داد که اربعین مرز جغرافیایی ندارد. هر جا دل‌هایی برای حسین بتپد، همان‌جا کربلاست.

مراسم با دعای فرج پایان یافت و سینه‌زنان نماز ظهر و عصر را خواندند اما رفت و آمد مردم تا ساعت‌ها ادامه داشت. مواکب همچنان چای و غذا میان حاضران پخش می‌کردند و نوای مداحی‌ها در باد می‌پیچید.

اربعین در قلب همدان؛ عشق به حسین حد و مرز ندارد

اربعین، پیمان بی‌پایان

وقتی جمعیت آرام‌آرام کم می‌شد، حاج‌اکبر همان پیرمرد اول مسیر، هنوز روی نیمکتی نشسته بود و پرچم قرمز کوچکش را در دست داشت. گفت: شاید جامانده باشیم، اما جامانده واقعی کسی است که حسین را نشناسد. ما هر جا که باشیم، اگر دل‌مان با امام حسین باشد، همان‌جا وسط بین‌الحرمین‌ایم.

راهپیمایی امروز همدان، فقط یک مراسم مذهبی نبود؛ آیینه‌ای بود از پیوند نسل‌ها، از دل‌هایی که حتی با فاصله هزار کیلومتری از کربلا، یک‌دل و یک‌صدا نام حسین (ع) را فریاد زدند.

خیابان‌ها، تا ساعاتی بعد از پایان رسمی مراسم، هنوز بوی چای نذری و آش رشته می‌داد و صدای نوحه‌های ضبط‌شده از مغازه‌ها و خانه‌ها به گوش می‌رسید.

این حضور، یادآور حقیقتی بود که سال‌هاست اربعین را در دل شیعیان زنده نگه داشته است: شوری که در سرزمین خاصی محدود نمی‌شود و مرزی برای عشق حسینی قائل نیست. در نگاه هر خادم موکب، در اشک هر جامانده و در پرچمی که کودک سه‌ساله‌ای در دستان کوچک خود گرفته بود، می‌شد فهمید که اربعین نه یک مقصد جغرافیایی بلکه یک میعاد قلبی است.

همدان، امروز با همه کوچه‌ها و میدان‌هایش در مسیر عاشورا قدم زد و نشان داد که حتی اگر از بین‌الحرمین دور باشی، می‌توانی در قلبت جاده‌ای بسازی که هر روز تو را به کربلا برساند. این جاده، تا عاشقان حسین هستند، همواره باز است.

به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : 0

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط روابط عمومی ایران مدلبز منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا و خلاف قوانین جمهوری اسلامی باشد منتشر نخواهد شد.
  • لازم به یادآوری است که آی پی شخص نظر دهنده ثبت می شود و کلیه مسئولیت های حقوقی نظرات بر عهده شخص نظر بوده و قابل پیگیری قضایی می باشد که در صورت هر گونه شکایت مسئولیت بر عهده شخص نظر دهنده خواهد بود.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.