پرسنل اورژانس انگار خطر را نمی‌دیدند | ایران مدلبز

پرسنل اورژانس انگار خطر را نمی‌دیدند | ایران مدلبز
🔹شعار مجله سلامت و پزشکی ایران مدلبز🔹
⚕️ ایران مدلبز؛ پلی بین دانش پزشکی و زندگی روزمره ⚕️
Thursday, 14 August , 2025
امروز : پنج شنبه, ۲۳ مرداد , ۱۴۰۴
سرخط اخبار پزشکی و سلامت ایران و جهان »
شناسه خبر : 48378
خانه » اخبار نظام سلامت تاریخ انتشار : 13 آگوست 2025 - 15:31 | 14 بازدید | ارسال توسط :

پرسنل اورژانس انگار خطر را نمی‌دیدند

لطفاً خودتان را معرفی کنید و از روز حمله رژیم صهیونیستی به مرکزی در نزدیکی پایگاه خودتان بگویید؟ من میرمحمد شاکر هستم تکنسین اورژانس پایگاه اورژانس ۱۱۵ کرج که باید بگویم روز حمله دشمن صهیونیستی به مرکزی نزدیک پایگاه ما واقعا این اتفاق و آن مأموریت برای من غیرقابل باور بود. آن روز به همراه […]

پرسنل اورژانس انگار خطر را نمی‌دیدند

لطفاً خودتان را معرفی کنید و از روز حمله رژیم صهیونیستی به مرکزی در نزدیکی پایگاه خودتان بگویید؟ من میرمحمد شاکر هستم تکنسین اورژانس پایگاه اورژانس ۱۱۵ کرج که باید بگویم روز حمله دشمن صهیونیستی به مرکزی نزدیک پایگاه ما واقعا این اتفاق و آن مأموریت برای من غیرقابل باور بود. آن روز به همراه سه نفر از همکارانم شیفت بودیم و با شنیدن صدای مهیب سه انفجار که گویی کاملا نزدیک ما بود در لحظه بی‌اراده فقط روی زمین دراز کشیدیم. ما بعد از چند ثانیه می‌دانستیم حمله‌ای شدید در نزدیکی ما رخ داده و حتماً چنین حمله ای مصدومان و مجروحان زیادی هم خواهد داشت. تنها کاری که کردیم این بود که به سرعت تجهیزات کافی برداشتیم و علاوه بر آمبولانس من به اتفاق همکارم که شیفت کاریش تمام شده بود اما با ما همراه شد با موتورولانس به سمت محل حمله حرکت کردیم. خیایانی که در نزدیکی محل حمله بود پر از آوار ساختمان‌ها، سنگ و آجر و شیشه و… ناشی از انفجار بود و مردم حاضر در محل این موانع را برای باز شدن راه آمبولانس برمی داشتند که ما بتوانیم به محله حادثه برویم.

واقعا آن روز تجربه‌ای بسیار تلخ و دردناک برایم بود. آن صداهایی که هر لحظه بهم می‌گفتند آقا یکی اینجا مصدوم شده و خونریزی داره، یا یکی دیگر می‌گفت آقا یکی اینجا حالش خوب نیست، و بعدی فریاد می‌زد آقا یکی اینجا خونریزی داره همه این صداها هنوز توی گوشم زنگ می‌زند. آن لحظات فقط توان و قدرت و سرعتم چندین برابر شده بود تا بتوانم بیشتر کمک کنم. با وجود اینکه شرایط و فضا کاملاً ناامن بود ولی همکارانم در اورژانس واقعا انگار خطر را نمی‌دیدند و فقط به فکر نجات جان مصدومان و هموطنان خود بودند. من هم آن روز در کنار ده‌ها نیروی اورژانس حاضر در صحنه تنها به وظیفه خودم عمل کردم و از این کارم آرامش قلبی و درونی دارم که در لحظه‌ای که باید در صحنه می‌بودم، حضور داشتم و به کشورم و مردم کشورم خدمت کردم.

چه چیزی باعت می‌شود شما به دل حادثه بروید و آن لحظه فقط به فکر نجات دادن انسان‌ها باشید؟ من و همکارانم که در اورژانس مشغول هستیم با این روحیه خاص بزرگ شدیم و کمک و امداد رسانی را بخشی از زندگی و وجود خود می‌دانیم. شاید هر کسی در آن شرایط، احساس ترس و مراقبت از خود غریزی داشته باشد و این عجیب نیست ولی به سبب کاری که انجام می‌دهیم این احساس باید در ما کمتر باشد و یا اینکه کنترل شده باشد وگرنه نمی‌توان این کار را ادامه داد و واقعا در آن لحظات تنها به کمک کردن به هموطنانم فکر می‌کردم.

به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : 0

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط روابط عمومی ایران مدلبز منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا و خلاف قوانین جمهوری اسلامی باشد منتشر نخواهد شد.
  • لازم به یادآوری است که آی پی شخص نظر دهنده ثبت می شود و کلیه مسئولیت های حقوقی نظرات بر عهده شخص نظر بوده و قابل پیگیری قضایی می باشد که در صورت هر گونه شکایت مسئولیت بر عهده شخص نظر دهنده خواهد بود.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.