امروز : یکشنبه, ۱۲ مرداد , ۱۴۰۴
- عملیات اجرایی طرحهای عمرانی حوزه قضایی در مهاباد آغاز شد
- توقیف ۷۶ وسیله نقلیه در طرح آرامش و ایمنی ترافیک مراغه
- بدهی ۱۴۰ میلیارد ریالی مشترکان آب شرب بردسکن به امور آبفا
- بلفاروپلاستی یا لیفت پلک؟ افزایش محبوبیت عمل چشم گربهای در ایران
- نایب قهرمان بلاگری
- هشدار جدی برای تهرانیها
- کشف ۳۴ جسد در سعادتآباد و توضیحات پلیس تهران
- افزایش شاخص ازن در تهران / موج گرما دست بردار این استان ها نیست!
- چربی حیوانی، سیستم ایمنی بدن را در مقابل این بیماری کشنده فلج میکند
- خوراکیهای خنککننده بدن را بشناسید/ اینفوگرافیک
- دادستان ورامین: جمعآوری معتادان بدون توانمندسازی بیفایده است
- برادر اسطوره بوکس درگذشت + عکس
- احضار فوری مدیران باشگاه استقلال به مجلس
- لهستان قهرمان لیگ ملتهای والیبال شد / رده بندی نهایی لیگ ملت ها ۲۰۲۵
- پرافتخارترین بازیکن تاریخ لیگ برتر در پرسپولیس
- فرانسه قهرمان جهان شد
- پیش بینی غافلگیرکننده از رونمایی ۴ خارجی استقلال!
- تویسرکان پیرترین و رزن جوانترین شهر استان همدان هستند
جدال بر سر قصاص در پرونده قتل مدرسه
پسری که در یک درگیری شبانه مرتکب قتل شده است، در دادگاه جزئیاتی از زندگی دردناکش را بازگو کرد و خواستار بخشش شد.

به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از اعتمادآنلاین، متهم پسری جوان است که در جنوب تهران با دو مرد جوان درگیر شد و هر دوی آنها را با چاقو زد. یکی از دو مرد به نام سینا در اثر شدت جراحت جانش را از دست داد. ماموران دختر جوان به نام ملیکا را مورد بازجویی قرار دادند. این دختر گفت ضارب پسرعمویش به نام مهران است که با موتور به مسعود حمله کرد و بعد هم او را با چاقو زد. این دختر گفت دوست مهران هم همراهش بود. ماموران مهران و دوستش، سیاوش، را شناسایی و بازداشت کردند. با تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست، پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد.
در جلسه رسیدگی، اولیای دم مقتول درخواست قصاص کردند. سپس متهم در جایگاه قرار گرفت. او گفت: من قصد کشتن مقتول را نداشتم. فقط میخواستم از دخترعمویم مراقبت کنم. آن روز مشروب خورده بودم و جلوی در ایستاده بودم که دیدم یک ماشین شاسیبلند مقابل خانه عمویم آمد و دخترعمویم ملیکا را سوار کرد و راه افتاد. من مسعود را میشناختم و میدانستم آدم درستی نیست و برای ملیکا مشکل ایجاد میکند. متهم گفت: همان موقع موتور یکی از دوستانم را گرفتم و مسعود و ملیکا را تعقیب کردم. وسط راه دوستم را دیدم و به او گفتم برای نجات میلکا میروم. دوستم همراهم آمد. چاقو را از من گرفت و گفت تو فقط صحبت کن و یک وقتی درگیر نشو که اتفاقی بیفتد. پشت چراغ قرمز که رسیدیم، به معسود گفتم ملیکا را پیاده کن. گفت پیاده نمیکنم. جروبحث کردیم و مسعود از ماشین پیاده شد و من را زد. ما درگیر شدیم و من هم چاقو را از دوستم گرفتم و به گردن مسعود زدم.
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط روابط عمومی ایران مدلبز منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا و خلاف قوانین جمهوری اسلامی باشد منتشر نخواهد شد.
- لازم به یادآوری است که آی پی شخص نظر دهنده ثبت می شود و کلیه مسئولیت های حقوقی نظرات بر عهده شخص نظر بوده و قابل پیگیری قضایی می باشد که در صورت هر گونه شکایت مسئولیت بر عهده شخص نظر دهنده خواهد بود.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.